ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیکر سردار شهید سلیمانی امروز در اهواز و مشهد و فردا در تهران و قم تشییع میشود
ایران داغدارآماده استقبال از سردار
با تشییع باشکوه پیکر شهید سپهبد قاسم سلیمانی در عراق که دیروز با حضور گسترده مردم این کشور در 4 شهر کاظمین، بغداد، کربلا و نجف برگزار شد، حال ایران اسلامی آماده استقبال از او میشود. شهرهای اهواز، مشهد، تهران و قم از صبح یکشنبه تا عصر سهشنبه میزبان پیکر شهید قاسم سلیمانی خواهند بود و عصر همان روز گلزار شهدای «کرمان» آرامگاه ابدی سردار مقاومت میشود.
سخنگوی سپاه پاسداران دیروز آخرین برنامههای مراسم تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران را تشریح کرد. سردار رمضان شریف گفت: صبح یکشنبه (امروز) پیکر ایشان به شهر اهواز وارد میشود و از ساعت ۷:۳۰ تا ۹:۳۰ برنامه برای وداع با پیکر ایشان در اهواز پیشبینی شده است. او اضافه کرد: از آنجایی که خوزستان نماد دفاع مقدس است، مردم خوزستان درخواست کردند تا مراسم وداع با پیکر سپهبد شهید سلیمانی در این شهر برگزار شود که فرمانده کل سپاه با این درخواست موافقت کرد. به گزارش ایسنا، سخنگوی سپاه ادامه داد: پس از اهواز پیکر ایشان حوالی ساعت ۱۳ به مشهد انتقال پیدا خواهد کرد. بعد از اتمام مراسم در مشهد، پیکر ایشان به تهران انتقال پیدا میکند و ساعت ۱۹:۳۰ یکشنبه، مراسم وداع با پیکر سردار سلیمانی در مصلای تهران برگزار میشود.
شریف گفت: مراسم تشییع و نماز بر پیکر مطهر این شهید نیز از ساعت ۸ صبح دوشنبه در دانشگاه تهران برگزار خواهد شد و بعد از آن که رهبری بر پیکر ایشان نماز میخوانند، پیکر آن شهید از مسجد دانشگاه به سمت میدان آزادی تشییع خواهد شد. بعد از تهران ساعت ۱۴ الی ۱۶ بعد از ظهر مراسم وداع با پیکر ایشان در قم برگزار میشود و بعد از آن پیکر سپهبد شهید سلیمانی برای خاکسپاری به کرمان منتقل میشود.
وی در پایان تأکید کرد: حضور میلیونی مردم در این مراسم پیام خاصی را به حامیان انقلاب اسلامی خواهد داد که برخورد با دشمن و ایجاد امنیت دستور کاری است که از آن شهید به یادگار مانده است.
مهدی صدفی مسئول کمیته مراسم ستاد تشییع سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کرمان هم گفت: به دلیل پیشبینی میلیونی حضور عزاداران تشییع پیکر مطهر سپهبد سلیمانی در کرمان مکان تشییع از مصلای بزرگ امام علی(ع) شهر کرمان به میدان آزادی این شهرتغییر کرده است. مراسم تشییع از ساعت 7 صبح به سمت گلزار شهدای کرمان انجام می شود.
با این حال و به رغم آنکه هنوز پیکر شهید سلیمانی به ایران نرسیده، تجمعها و گردهماییهای عزاداران ایرانی در شهرهای مختلف برپا شده است. روز گذشته مردم با تجمع در میدان فلسطین تهران به عزاداری پرداختند.دیروز همچنین مراسم گرامیداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی تحت عنوان «از خاک ما سردار میجوشد» با حضور دانشجویان دانشگاه تهران در مسجد این دانشگاه و با سخنرانی علی فدوی جانشین فرمانده سپاه برگزار شد. در میدان امام اصفهان نیز تجمع باشکوهی در گرامیداشت و تکریم سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی با حضور هزاران نفر از مردم اصفهان انجام شد.طلاب و روحانیون و اقشار مختلف مردم قم هم دیروز در مسجد اعظم قم یاد شهید سلیمانی و همراهانش را گرامی داشتند.
فراخوان پاسخ به پیام رهبر انقلاب
در پی آسمانیشدن سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیتالله خامنهای پیامی«خطاب به ملت عزیز ایران» صادر کردند. پاسخ شما به پیام ایشان چیست؟ از اولین ساعات روز جمعه و با انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی جمع کثیری از مردم قدرشناس کشورمان از طرق مختلف، درصدد ارسال پیام خود به رهبر انقلاب درباره این واقعه بودند. به همین منظور پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR اقدام به راهاندازی درگاهی برای ارسال پیامهای شما مخاطبان گرامی کرده است. شما هم میتوانید با مراجعه به نشانی farsi.khamenei.ir/shahid-soleymani پیام خود را به رهبر انقلاب درباره شهادت این شهید والامقام به صورت متن و فیلم ارسال کنید و مطالب خود را به اشتراک بگذارید. همچنین شما مخاطبان عزیز میتوانید پیامهای خود را خطاب به رهبرانقلاب با هشتگ #سلیمانی_آسمانی در حسابهای کاربری خود در شبکههای اجتماعی منتشر کنید.
پیگیری ترور سردار سلیمانی در مجامع بینالمللی
سخنگوی قوه قضائیه گفت: در کنار وزارت خارجه جنایت به شهادت رساندن شهید سلیمانی را پیگیری میکنیم .به گزارش مهر، غلامحسین اسماعیلی اظهار داشت: اقدام دولت جنایتگر امریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهان ایشان، از منظر حقوقی یک اقدام تروریستی و نمونه بارز تروریسم دولتی است. وی افزود: این اقدام وحشیانه ضد حقوق بشری و مغایر تمامی موازین بینالمللی است. شهید سلیمانی به عنوان یک مقام عالیرتبه میهمان رسمی مقامات دولت عراق بود که یک دولت بیگانه که دراین کشور حضوری غیرقانونی دارد این جنایت را مرتکب شد.سخنگوی قوه قضائیه اظهار داشت: به امریکاییها اعلام میکنیم که نباید به سکوت مجامع حقوق بشری و مدعیان دروغین حقوق بشر و حقوق بینالملل دلخوش کنند. به عنوان دستگاه قضایی هم در کنار وزارت امور خارجه و هم ستاد حقوق بشر این جنایت را در مجامع بینالمللی تعقیب خواهیم کرد.
سخنگوی سپاه پاسداران دیروز آخرین برنامههای مراسم تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران را تشریح کرد. سردار رمضان شریف گفت: صبح یکشنبه (امروز) پیکر ایشان به شهر اهواز وارد میشود و از ساعت ۷:۳۰ تا ۹:۳۰ برنامه برای وداع با پیکر ایشان در اهواز پیشبینی شده است. او اضافه کرد: از آنجایی که خوزستان نماد دفاع مقدس است، مردم خوزستان درخواست کردند تا مراسم وداع با پیکر سپهبد شهید سلیمانی در این شهر برگزار شود که فرمانده کل سپاه با این درخواست موافقت کرد. به گزارش ایسنا، سخنگوی سپاه ادامه داد: پس از اهواز پیکر ایشان حوالی ساعت ۱۳ به مشهد انتقال پیدا خواهد کرد. بعد از اتمام مراسم در مشهد، پیکر ایشان به تهران انتقال پیدا میکند و ساعت ۱۹:۳۰ یکشنبه، مراسم وداع با پیکر سردار سلیمانی در مصلای تهران برگزار میشود.
شریف گفت: مراسم تشییع و نماز بر پیکر مطهر این شهید نیز از ساعت ۸ صبح دوشنبه در دانشگاه تهران برگزار خواهد شد و بعد از آن که رهبری بر پیکر ایشان نماز میخوانند، پیکر آن شهید از مسجد دانشگاه به سمت میدان آزادی تشییع خواهد شد. بعد از تهران ساعت ۱۴ الی ۱۶ بعد از ظهر مراسم وداع با پیکر ایشان در قم برگزار میشود و بعد از آن پیکر سپهبد شهید سلیمانی برای خاکسپاری به کرمان منتقل میشود.
وی در پایان تأکید کرد: حضور میلیونی مردم در این مراسم پیام خاصی را به حامیان انقلاب اسلامی خواهد داد که برخورد با دشمن و ایجاد امنیت دستور کاری است که از آن شهید به یادگار مانده است.
مهدی صدفی مسئول کمیته مراسم ستاد تشییع سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کرمان هم گفت: به دلیل پیشبینی میلیونی حضور عزاداران تشییع پیکر مطهر سپهبد سلیمانی در کرمان مکان تشییع از مصلای بزرگ امام علی(ع) شهر کرمان به میدان آزادی این شهرتغییر کرده است. مراسم تشییع از ساعت 7 صبح به سمت گلزار شهدای کرمان انجام می شود.
با این حال و به رغم آنکه هنوز پیکر شهید سلیمانی به ایران نرسیده، تجمعها و گردهماییهای عزاداران ایرانی در شهرهای مختلف برپا شده است. روز گذشته مردم با تجمع در میدان فلسطین تهران به عزاداری پرداختند.دیروز همچنین مراسم گرامیداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی تحت عنوان «از خاک ما سردار میجوشد» با حضور دانشجویان دانشگاه تهران در مسجد این دانشگاه و با سخنرانی علی فدوی جانشین فرمانده سپاه برگزار شد. در میدان امام اصفهان نیز تجمع باشکوهی در گرامیداشت و تکریم سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی با حضور هزاران نفر از مردم اصفهان انجام شد.طلاب و روحانیون و اقشار مختلف مردم قم هم دیروز در مسجد اعظم قم یاد شهید سلیمانی و همراهانش را گرامی داشتند.
فراخوان پاسخ به پیام رهبر انقلاب
در پی آسمانیشدن سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیتالله خامنهای پیامی«خطاب به ملت عزیز ایران» صادر کردند. پاسخ شما به پیام ایشان چیست؟ از اولین ساعات روز جمعه و با انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی جمع کثیری از مردم قدرشناس کشورمان از طرق مختلف، درصدد ارسال پیام خود به رهبر انقلاب درباره این واقعه بودند. به همین منظور پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR اقدام به راهاندازی درگاهی برای ارسال پیامهای شما مخاطبان گرامی کرده است. شما هم میتوانید با مراجعه به نشانی farsi.khamenei.ir/shahid-soleymani پیام خود را به رهبر انقلاب درباره شهادت این شهید والامقام به صورت متن و فیلم ارسال کنید و مطالب خود را به اشتراک بگذارید. همچنین شما مخاطبان عزیز میتوانید پیامهای خود را خطاب به رهبرانقلاب با هشتگ #سلیمانی_آسمانی در حسابهای کاربری خود در شبکههای اجتماعی منتشر کنید.
پیگیری ترور سردار سلیمانی در مجامع بینالمللی
سخنگوی قوه قضائیه گفت: در کنار وزارت خارجه جنایت به شهادت رساندن شهید سلیمانی را پیگیری میکنیم .به گزارش مهر، غلامحسین اسماعیلی اظهار داشت: اقدام دولت جنایتگر امریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهان ایشان، از منظر حقوقی یک اقدام تروریستی و نمونه بارز تروریسم دولتی است. وی افزود: این اقدام وحشیانه ضد حقوق بشری و مغایر تمامی موازین بینالمللی است. شهید سلیمانی به عنوان یک مقام عالیرتبه میهمان رسمی مقامات دولت عراق بود که یک دولت بیگانه که دراین کشور حضوری غیرقانونی دارد این جنایت را مرتکب شد.سخنگوی قوه قضائیه اظهار داشت: به امریکاییها اعلام میکنیم که نباید به سکوت مجامع حقوق بشری و مدعیان دروغین حقوق بشر و حقوق بینالملل دلخوش کنند. به عنوان دستگاه قضایی هم در کنار وزارت امور خارجه و هم ستاد حقوق بشر این جنایت را در مجامع بینالمللی تعقیب خواهیم کرد.
بدرقه باشکوه در عراق
شرکتکنندگان در مراسم تشییع سردار شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس با شعارهای مرگ بر امریکا و اسرائیل خواهان خروج نیروهای امریکایی از عراق شدند
گروه جهان/ حرم امامین شریفین در کاظمین و میدان الحریه عراق از نخستین ساعات صبح دیروز شاهد حضور جمعیت هزاران نفری عزادارانی بودند که سراپا سیاهپوش، با تصاویر دو سردار شهید شده در دست، منتظر ورود پیکرهای پاک شهدای اسلام «حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» بودند. جمعیتی که بلافاصله با ورود این پیکرها یکصدا فریاد مرگ بر امریکا سر داد.
به گزارش «فرانس پرس»، دیروز کاظمین و بغداد غرق در اندوه و خشم بود. هزاران عراقی که در مراسم تشییع پیکرهای «حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» و 9 شهید دیگر حمله تروریستی امریکا در فرودگاه بغداد، شرکت کرده بودند، با محکوم کردن سیاستهای واشنگتن در منطقه، خواهان خروج نیروهای امریکایی از عراق شده و از «حاج قاسم سلیمانی» بابت رشادتهایش در مبارزه با داعش، تشکر کردند. پیکرهای پاک این شهدا نخست در کاظمین در جوار امامین شریفین تشییع شد. جایی که عزاداران سیاهپوش با در دست گرفتن تصاویر شهید «قاسم سلیمانی» و پرچمهای سفید حشدالشعبی فریاد «انتقام انتقام» سر داده بودند. پس از آن مراسم تشییع پیکرهای شهدای حمله تروریستی بامداد جمعه امریکا، در حالی وارد میدان الحریه بغداد شد که بالگردهای امریکایی با به پرواز درآمدن در آسمان این شهر فضایی امنیتی را بر این مراسم حاکم کردند. حضور این بالگردها که بر فراز سر عزاداران میچرخیدند، جمعیت حاضر را که به شهید «قاسم سلیمانی»، بهعنوان قهرمان مبارزه با داعش نگاه میکنند، خشمگینتر از قبل کرد. آنها با تمام توان فریاد «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر دادند.
در این مراسم سیاستمداران برجسته عراقی از جمله، «عادل عبدالمهدی»، نخستوزیر مستعفی عراق، «هادی العامری»، جانشین احتمالی «ابومهدی المهندس»، جانشین فرمانده حشد الشعبی، ابو آلاء الولائی، دبیرکل گردانهای سید الشهدا، «عمار حکیم»، رئیس جریان حکمت، «نوری المالکی»، نخستوزیر سابق عراق و همام حمودی، رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق نیز حضور داشتند.
به گزارش خبرنگاران شبکه خبری امریکایی «سیانان» که به میان مردم بغداد رفته بودند، عزاداران غمگین و خشمگین حاضر در این مراسم، یکصدا خواهان خروج نیروهای امریکایی از عراق بودند. «عاصفه عباس»، یکی از هزاران زنی که در این مراسم شرکت کرده بود، با افتخار از حضور سه فرزندش در گردانهای حشدالشعبی گفت: «امیدوارم این حمله باعث شود، حضور امریکا در عراق پایان یابد. امریکا قهرمانان ما را به شهادت رساند. اما نمیداند باعث شد هزاران حاج قاسم و المهندس دیگر شکل گیرند. اگر پارلمان عراق هرچه زودتر رأی به اخراج نیروهای امریکایی از کشورمان ندهد، خواهد دید در خیابانهای عراق چه شوری به پا میشود. «فواز اکرم»، نماینده سابق پارلمان عراق و یکی از رهبران ترکمنان این کشور نیز که در مراسم تشییع شرکت کردهبود، ابراز امیدواری کرد: «حاصل این حمله دردناک، خروج نیروهای امریکایی از عراق باشد.» «سیانان» در گزارش خود همچنین اقرار کرده، آنچه در جمعیت حاضر در این مراسم دیده میشد، حضور موافقان و مخالفان ایران در کنار هم در مراسم بود که همگی سیاستهای امریکا در کشورشان را محکوم میکردند. دکتر «علی العبادی»، پزشکی که از زمان شروع اعتراضات اقتصادی بغداد، چادری در یکی از میادین این شهر برپا کرده و زخمیهای این اعتراضها را درمان میکند، علت همبستگی آحاد عراقی در مراسم تشییع دیروز را این گونه تشریح میکند: «هیچ شکی نیست که همه ما مخالف حمله امریکا هستیم. همه ما در این مراسم شرکت کردیم تا بگوییم، با هر نوع تجاوزگری مخالفیم و خواهان حفظ حق حاکمیت خود هستیم.»
پس از برپایی مراسم تشییع پیکرهای پاک شهدای حمله تروریستی بامداد جمعه امریکا، این پیکرها برای اجرای مراسمی وارد کربلای معلا شد. مراسم تشییع شهدای حمله تروریستی امریکا در کربلا در بینالحرمین انجام شد. در این مراسم شیخ عبدالمهدی الکربلائی و سید احمد صافی، نمایندگان آیتالله سیستانی نیز شرکت کردند. نماز میت نیز بر پیکر شهدا در آستان عباسی به امامت احمد الصافی، متولی شرعی این آستان و نماینده مرجع عالی دینی با مشارکت بسیاری از افراد که صحن عباسی و بینالحرمین و صحن حسینی آکنده از حضور آنها بود، اقامه شد. پس از آن پیکرهای مطهر به نجف اشرف منتقل شد. پیکر ابومهدی المهندس طبق وصیت ایشان در این شهر به خاک سپرده شد.
نشست شورای امنیت ملی عراق
در ادامه تحولات عراق پس از حمله تروریستی امریکا، شورای امنیت ملی این کشور شامگاه جمعه در نشستی به ریاست عادل عبدالمهدی خواهان اتخاذ تدابیری برای حفظ حاکمیت عراق شد.
به گزارش «فرانس پرس»، دیروز کاظمین و بغداد غرق در اندوه و خشم بود. هزاران عراقی که در مراسم تشییع پیکرهای «حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» و 9 شهید دیگر حمله تروریستی امریکا در فرودگاه بغداد، شرکت کرده بودند، با محکوم کردن سیاستهای واشنگتن در منطقه، خواهان خروج نیروهای امریکایی از عراق شده و از «حاج قاسم سلیمانی» بابت رشادتهایش در مبارزه با داعش، تشکر کردند. پیکرهای پاک این شهدا نخست در کاظمین در جوار امامین شریفین تشییع شد. جایی که عزاداران سیاهپوش با در دست گرفتن تصاویر شهید «قاسم سلیمانی» و پرچمهای سفید حشدالشعبی فریاد «انتقام انتقام» سر داده بودند. پس از آن مراسم تشییع پیکرهای شهدای حمله تروریستی بامداد جمعه امریکا، در حالی وارد میدان الحریه بغداد شد که بالگردهای امریکایی با به پرواز درآمدن در آسمان این شهر فضایی امنیتی را بر این مراسم حاکم کردند. حضور این بالگردها که بر فراز سر عزاداران میچرخیدند، جمعیت حاضر را که به شهید «قاسم سلیمانی»، بهعنوان قهرمان مبارزه با داعش نگاه میکنند، خشمگینتر از قبل کرد. آنها با تمام توان فریاد «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر دادند.
در این مراسم سیاستمداران برجسته عراقی از جمله، «عادل عبدالمهدی»، نخستوزیر مستعفی عراق، «هادی العامری»، جانشین احتمالی «ابومهدی المهندس»، جانشین فرمانده حشد الشعبی، ابو آلاء الولائی، دبیرکل گردانهای سید الشهدا، «عمار حکیم»، رئیس جریان حکمت، «نوری المالکی»، نخستوزیر سابق عراق و همام حمودی، رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق نیز حضور داشتند.
به گزارش خبرنگاران شبکه خبری امریکایی «سیانان» که به میان مردم بغداد رفته بودند، عزاداران غمگین و خشمگین حاضر در این مراسم، یکصدا خواهان خروج نیروهای امریکایی از عراق بودند. «عاصفه عباس»، یکی از هزاران زنی که در این مراسم شرکت کرده بود، با افتخار از حضور سه فرزندش در گردانهای حشدالشعبی گفت: «امیدوارم این حمله باعث شود، حضور امریکا در عراق پایان یابد. امریکا قهرمانان ما را به شهادت رساند. اما نمیداند باعث شد هزاران حاج قاسم و المهندس دیگر شکل گیرند. اگر پارلمان عراق هرچه زودتر رأی به اخراج نیروهای امریکایی از کشورمان ندهد، خواهد دید در خیابانهای عراق چه شوری به پا میشود. «فواز اکرم»، نماینده سابق پارلمان عراق و یکی از رهبران ترکمنان این کشور نیز که در مراسم تشییع شرکت کردهبود، ابراز امیدواری کرد: «حاصل این حمله دردناک، خروج نیروهای امریکایی از عراق باشد.» «سیانان» در گزارش خود همچنین اقرار کرده، آنچه در جمعیت حاضر در این مراسم دیده میشد، حضور موافقان و مخالفان ایران در کنار هم در مراسم بود که همگی سیاستهای امریکا در کشورشان را محکوم میکردند. دکتر «علی العبادی»، پزشکی که از زمان شروع اعتراضات اقتصادی بغداد، چادری در یکی از میادین این شهر برپا کرده و زخمیهای این اعتراضها را درمان میکند، علت همبستگی آحاد عراقی در مراسم تشییع دیروز را این گونه تشریح میکند: «هیچ شکی نیست که همه ما مخالف حمله امریکا هستیم. همه ما در این مراسم شرکت کردیم تا بگوییم، با هر نوع تجاوزگری مخالفیم و خواهان حفظ حق حاکمیت خود هستیم.»
پس از برپایی مراسم تشییع پیکرهای پاک شهدای حمله تروریستی بامداد جمعه امریکا، این پیکرها برای اجرای مراسمی وارد کربلای معلا شد. مراسم تشییع شهدای حمله تروریستی امریکا در کربلا در بینالحرمین انجام شد. در این مراسم شیخ عبدالمهدی الکربلائی و سید احمد صافی، نمایندگان آیتالله سیستانی نیز شرکت کردند. نماز میت نیز بر پیکر شهدا در آستان عباسی به امامت احمد الصافی، متولی شرعی این آستان و نماینده مرجع عالی دینی با مشارکت بسیاری از افراد که صحن عباسی و بینالحرمین و صحن حسینی آکنده از حضور آنها بود، اقامه شد. پس از آن پیکرهای مطهر به نجف اشرف منتقل شد. پیکر ابومهدی المهندس طبق وصیت ایشان در این شهر به خاک سپرده شد.
نشست شورای امنیت ملی عراق
در ادامه تحولات عراق پس از حمله تروریستی امریکا، شورای امنیت ملی این کشور شامگاه جمعه در نشستی به ریاست عادل عبدالمهدی خواهان اتخاذ تدابیری برای حفظ حاکمیت عراق شد.
سهامداران 105 درصد بازدهی را فراموش نکنند!
بازارسهام بزودی متعادل میشود
سیاوش رضایی
خبرنگار
همانگونه که از روز جمعه پیشبینی میشد، بورس اوراق بهادار تهران در واکنش به شهادت سردار سلیمانی با افت کمسابقهای در چند سال اخیر مواجه شد. از ابتدای سالجاری تاکنون بورس تهران رکوردهای تاریخی خود را جابه جا کرده است به طوری که در آخرین روز کاری هفته گذشته بازدهی این بازار بیش از یکصد درصد رشد کرد.
برهمین اساس اغلب کارشناسان با توجه به رشد پیدرپی شاخص کل که در یک ماه گذشته تنها یک روز منفی را تجربه کرده بود، اعتقاد داشتند که بازار نیازمند ورود به فاز استراحت است.
بدین ترتیب شوک ناشی از شهادت فرمانده سپاه قدس در بغداد به همراه نیاز به اصلاح شاخص بازار دست به دست هم داد تا دیروز شاخص کل با افت 4.36 درصدی 16 هزار و 765 واحد ریزش کند و به کانال 367 هزار واحدی (367 هزار و 334 واحد) بازگردد. این درحالی است که با وجود این ریزش قابل توجه همچنان این بازار از ابتدای سال تا روز گذشته 105.6 درصد بازدهی برای سهامداران خود به همراه داشته است.
برهمین اساس کارشناسان به سهامداران بخصوص تازه واردهای بازار توصیه میکنند که از رفتارهای هیجانی دوری و کمی صبر کنند، چرا که بزودی بازار به روال سابق خود بازخواهد گشت. هرچند نوسان جزو ذات بازار است، ولی همواره نوسانات هیجانی که ارتباطی به عوامل و متغیرهای بنیادین بازار ندارد، حداکثر ظرف چند روز از بازار خارج میشود. بدین ترتیب در صورتی که سهامداران هیجانی تصمیم بگیرند، متضرر میشوند.
طبق تحلیل کارشناسان بازار سرمایه، کسانی که روز گذشته در نخستین ساعات فعالیت بازار وارد صف فروش شرکتها شدند دو دسته بودند؛ یکی سهامداران جدیدی که در ماههای اخیر وارد بازار شده بودند و چنین ریزشی آنها را نگران کرده است و دسته دوم را نوسان گیران تشکیل میدهند که همواره با هدف نوسانگیری و سودآوری کوتاه مدت سهام میخرند. اما حرفه ایهای بازار که با اهداف بلندمدت سهم خریدهاند، تنها انتظار میکشند تا این شرایط سپری شود.
مرور تأثیر رویدادهای سیاسی و غیراقتصادی بر بازار سهام ایران در سالهای اخیر نشان میدهد که شکلگیری جو روانی و انتظارات آتی همواره تأثیر منفی بر روند حرکتی شاخص داشته است، اما این جوهای هیجانی بسرعت جای خود را به تعادل داده است. البته تأثیری که شهادت یکی از بزرگترین سرداران سپاه ایران بر بازار سهام داشته (نزدیک به 5 درصد) بیش از رویدادهای سیاسی دیگری که در سالهای اخیر تجربه شده، داشته است. اما تمام کارشناسان و صاحبنظران بازار سرمایه اعتقاد دارند که بزودی بازار به تعادل میرسد. البته همانگونه که اشاره شد، بازار پس از روزها رشد مداوم طبق قواعد نیازمند اصلاح و استراحت بود که درهمین ارتباط مدیرعامل فرابورس ایران با بیان اینکه دیروز با وجود هیجان در سهامداران حقیقی، اما بیش از 2 هزار و 600 میلیارد تومان خرید و فروش سهام انجام شده است، گفت: سهامداران از هیجانات و شایعات بپرهیزند.
امیر هامونی در گفتوگو با فارس، در مورد جلسه دیروز شورای عالی بورس گفت: در این جلسه همه حقوقیهای بازار بر این نکته تأکید داشتند. وی تأکید کرد: همانطور که بارها گفتهایم و کارشناسان میگویند، افراد تازهوارد به بازار ابتدائاً از ورود به خرید سهام خودداری کنند و از طریق صندوقهای موجود در بازار اقدام به خرید سهام صندوقها کرده و در بازار مشارکت کنند. مدیرعامل فرابورس ایران در پاسخ به این سؤال که چه تعداد صندوق در بازار وجود دارد، گفت: 200 صندوق در بازار هستند که منابع آنان بیش از 200 هزار میلیارد تومان است و چون در صندوقها افراد حرفهای و با تحلیل اقدام به خرید و فروش سهام میکنند، در آنجا دور از هیجانات تصمیمگیری میشود و کسانی که تازهوارد هستند، باید از طریق صندوقها وارد خرید و فروش شوند و امروز که قدری هیجان در سهامداران حقیقی ایجاد شده، همان حقوقیهای بازار اقدام به خرید میکنند.
جلوگیری از افزایش هیجان
درحالی که ضایعه شهادت سردار سلیمانی در روز تعطیل بازار سرمایه ایران (جمعه) رخ داد، برخی از فعالان بازار با استناد به اختیاراتی که قانون در شرایط اضطراری به شورای عالی بورس داده است، خواهان تعطیلی چند روزه معاملات بورس شدند. اما از همان روز برخی از اعضای شورای عالی بورس اعلام کردند که بازار سرمایه در روز شنبه (14 دی) دایر است وبا ابزارهایی که قانون در اختیار بازارگذاشته از افزایش هیجانات جلوگیری خواهد شد.
در ادامه این روند، صبح دیروز شورای عالی بورس جلسه اضطراری برگزار و به تداوم عملیات روزانه بازار سرمایه تأکید کرد. این شورا تأکید کرد: بخشهای مختلف بازار سرمایه با دقت و هوشیاری به مسیر خود ادامه میدهند و همه تلاش خود را برای تداوم فعالیتهای روزانه بازار سرمایه به کار خواهند برد.
شورایعالی بورس با اشاره به نقش صندوق حمایت و تثبیت بازار سرمایه اعلام کرد: در صورت لزوم صندوق تثبیت بازار از سرمایهگذاران بازار سرمایه حمایت خواهد کرد. همچنین بازیگران حقوقی بازار نیز از فرآیند داد و ستد روزانه حمایت خواهند کرد.
یادداشت
بازگشت تعادل به بازار، بزودی
علیرضا تاج بر
کارشناس بازار سرمایه
شرایطی که روز گذشته بازار سهام داشت کاملاً طبیعی و قابل پیشبینی بود. بورس تهران از ابتدای سالجاری تاکنون رشد قابل توجهی تجربه کرده بود و برهمین اساس نیازمند اصلاح بود. هرچند روز گذشته شاخص با افت بالایی همراه بود، اما بزودی به تعادل بازخواهد گشت. به نظر میرسد که از فردا بتدریج تعادل به بازار بازگردد و جو هیجانی از بین برود.
درچنین مواقعی که شاخص بورس با ریزش بالایی همراه میشود، قانون ابزارهایی را پیشبینی کرده است که شامل ورود صندوق تثبیت بازار سرمایه و حمایت حقوقیهای بازار میشود. درمجموع سهامداران خرد و حقیقی بازار دراین مواقع پس از نقد کردن سهام خود یا اقدام به خرید سهمهای بنیادین بازار میکنند که ریسک کمتری دارد یا به سمت صندوقهای مشترک با درآمد ثابت که ریسک حداقلی دارد، هدایت میشوند.
دیروز، حقوقیها از سهامی حمایت کردند که دست مردم نیست. به عبارت دیگر حقوقیها حمایت خود را صرف سهام شاخص ساز کردند. این درحالی است که باید از سهمهایی حمایت میشد که مردم در آن فعال هستند. از ابتدای سالجاری تاکنون سرمایهگذاران بسیاری وارد بازار سهام شدهاند و حمایت از آنها وظیفه بازار است. این سرمایهگذاران بازارهایی مانند ارز و طلا را رها کرده و به سمت بورس آمدهاند برهمین اساس باید مانع خدشه دار شدن اعتماد آنها به بورس شد.
درواقع حقوقیها از سهامی حمایت کردند که متعلق به خود بود. با توجه به بازدهی بالای بازار در سالجاری، حقوقیها سود بالایی به دست آوردند و هزینه بخشی از آن برای حمایت از بازار ضروری به نظر میرسد.
دراین روز شاهد فعالیت خاصی از صندوق تثبیت بازار هم نبودیم، قرار بود که این صندوق از سهام خودرویی و بانکی که بهطور عمده توسط مردم خریداری شده است، حمایت کند.
برهمین اساس روزگذشته حقوقیهای بازار بهمنظور حمایت از بازار اقدام به خرید سهام برخی از شرکتها کردند.
گفتوگو با ابوالقاسم پوررضا استاد اقتصاد
سالمندان ایرانی هزینهای به اقتصاد تحمیل نمیکنند
سپیده پیری
خبرنگار
سازمان ملل در گزارشی با عنوان «پیری جمعیت جهان» که در سال 2015 انجام شد، پیشبینی کرد تعداد افراد بالای 65 سال در سال 2050 به 2 میلیارد نفر یعنی 22 درصد از کل جمعیت جهان میرسد. تغییر توزیع جمعیت به سمت سنین بالاتر که از آن به عنوان پدیده سالمندی یاد میشود در سال های اخیر در فهرست یکی از مهم ترین مسائل کشورها قرار گرفته است با این تفاوت که کشورهای در حال توسعه به دلیل پایین بودن درآمد سرانه، فقدان پسانداز کافی و تغییر ارزشهای اخلاقی و خانوادگی فرزندان در حمایت مالی از والدین خود وضعیت متفاوت تری دارند و این مسأله قابلیت تبدیل شدن به معضل و بحران را دارد. ابوالقاسم پوررضا استاد اقتصاد سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران سیاستگذاریهای جمعیتی در ایران را هیجانی، شتاب زده و فاقد رویکرد علمی توصیف کرد. این استاد دانشگاه با تحلیل بار تکفل در ایران میگوید؛ سالمندان ایرانی نه تنها مصرف کننده صرف نیستند و بر اقتصاد اثر منفی نمیگذارند بلکه هم توانایی کار دارند و هم در بسیاری از مشاغل تولیدی و خدماتی فعال اقتصادی هستند.
سیاستهای جمعیتی چه نسبتی با توسعه اقتصادی دارد؟
مهمترین سرمایه یک جامعه جمعیت آن است. اما جمعیتها بهلحاظ متغیر سنی همگون نیستند. جوامع بسته به اینکه هرم سنی آنها چه شکلی باشد به توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم میشوند. هرم سنی کشورهای توسعه نیافته معمولاً قاعده پهنی دارد یعنی نرخ باروری در آنها بالا و معمولاً سطح اشتغال پایین است، بار تکفل نیز در این کشورها بالاست بههمین دلیل پسانداز و سرمایهگذاری بهطور گسترده شکل نمیگیرد و چرخه معیوب بازتولید فقر تداوم پیدا میکند. ایران بعد از انقلاب اسلامی تجربههای متفاوت جمعیتی داشته است بهگونهای که در برهههای زمانی متفاوت هم افزایش شدید و هم کاهش شدید جمعیت را به خود دیده است. این نشان میدهد که ما به رویکردهای سنجیده و علمی در قبال جمعیت عنایت چندانی نداشتهایم در حالی که موضوعات حساسی مانند جمعیت، اقتصاد و سلامت به تأمل، دقت و رویکردهای قابل اتکا و دفاع نیاز دارند. برای نمونه در دهه 60 ایران جوانترین جمعیت دنیا را تولید کرد. جمعیتی که در استرالیا در یک دوره تقریباً 150 تا 200 ساله شکل گرفته بود. در سالهای اخیر هم عکس این موضوع اتفاق افتاده است و رشد جمعیت به زیر نرخ جانشینی رسیده است. امروزه رشد جمعیت سالمند و کاهش باروری در کشورما یک واقعیت است.
برای متوازن کردن سیاستها در سطح کلان اقتصادی- اجتماعی و کیفیت بخشیدن به آنها چه میتوان کرد؟
با توجه به شرایط موجود باید رویکرد دقیق به جمعیت داشته باشیم. هم در عرصه جمعیت و هم در عرصههای سلامت، توسعه اقتصادی، آموزشی و فرهنگی باید به انسان بهعنوان هدف نهایی همه برنامهریزیها و سیاستگذاریها توجه کنیم. ما به انسان در همه ابعاد وجودیاش، در آموزشهایمان کمتر توجه داریم. باید توجه کرد که آیا رشد اقتصادی ناظر بر رفاه جمعیت است؟ و اینکه کدام جمعیت و گروه سنی هدف قرار داده میشوند؟ ضرورت دارد که رسانهها سیاستگذاریها را به سوی علمی و منطقی بودن هدایت کنند. اگر نگاه علمی و سیستمی داشته باشیم، میتوانیم به متغیرها و عناصر متعدد در یک سیستم بهای لازم بدهیم چون همه عناصر در یک سیستم بهای یکسانی ندارند. جمعیت اگر بهطور گستردهای سالمند شود شاید تأمین منابع مالی برای سالمندان وجود نداشته باشد. اما همیشه و همه جا این طور نیست. ما از سلامت و اقتصاد، گریزی نداریم و اینها کالاهایی هستند که سرتاسر زندگی همه مردم جهان را تحت تأثیر قرار میدهند. در نتیجه تعریف اقتصاد مهم میشود. معمولاً در شرایط فعلی اقتصاد را یک ابزار و سلامت را هدف میدانیم. هدف فعالیتهایمان این است که جمعیت جامعهمان طولانی و با کیفیت عمر کنند. بنابراین ابزار اقتصادی فقط برای تأمین رفاه و سلامت مردم است و نکته مهم اینکه در ساختار سیاستگذاری سلامت اگر گروههای فشار دخالت کنند ممکن است دچار انحراف در تخصیص منابع شویم. ما باید به پویایی سیستم و نیازها و منابع توجه کنیم و جای هدف و وسیله را اشتباه نگیریم. ما منابع مالی بالایی حداقل در دولت یازدهم نسبت به 40 سال انقلاب برای سلامت تخصیص دادیم اما انتقادهایی بر عملکرد نظام سلامت و چگونگی هزینهکرد منابع آن وارد شد. از منظر اقتصاد سلامت سرمایهگذاری در برخی عرصههای شناخته شده مانند کودکان و زنان بازده بیشتری دارد چراکه با سرمایهگذاری در مورد کودکان، طول عمر و امید زندگی تولید میشود. در مورد زنان هم باید گفت آنان کانونیترین عنصر ارائه خدمات غیربازاری سلامت در خانواده و جامعه هستند. نظام آموزش و پرورش و نظام سلامت دو نظام بسیار مهم در هر سیستمی هستند که زنان نقش اصلی در آنها را بازی میکنند. ما در حوزه اقتصاد سلامت با دو اصطلاح مواجه هستیم؛ یکی از آنها کارایی تخصیصی و دیگری کارایی فنی است. اولی به سیاستگذاریها برمیگردد یعنی باید در جاهایی که بیشترین سود را دارد سرمایهگذاری کرد. این موضوع در نظامهای سلامت و طبابت یعنی در ابتدا باید تمرکز بر پیشگیری باشد و این یک عرصه مهم است. همیشه پول و منابع مالی نیست که کارایی ایجاد میکنند. ما نباید متن و فرهنگ ایران را در سیاستگذاریها فراموش کنیم. با توجه به تنوع فرهنگی بسیار گستردهای که در ایران داریم، به لحاظ قومی، جغرافیایی و ... شاید بهتر باشد که سیاستگذاریهای منطقهای را تقویت کنیم. الگوهای فکری و رفتاری یک فرد ایرانی با غربی بسیار متفاوت است تا جایی که تفاوتهای فرهنگی حتی بر بیماری هم تأثیر میگذارد. حتی سازمان بهداشت جهانی هم سلامت را در حوزههای سلامت روانی، جسمی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند. این چهار سطح متفاوت به این معناست که باید بر مسأله سلامت در سطوح متفاوت حساس بود. در حالی که ما در سلامت اجتماعی تقریباً سرمایهگذاری جدی نداشتهایم و سلامت روان را هم تا حد زیادی نادیده گرفتهایم. شاید مقامهای مسئول این گونه توجیه کنند که سلامت جسمی در اولویت است اما آیا میتوان از سوءتغذیهای که در میان کودکان برخی استانهای کشور وجود دارد و تأثیری که برآینده سلامت جمعیت ایران و سرمایه انسانی کشور میگذارد، چشمپوشی کرد؟!
چرا بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در این حوزه وارد نمیشود؟
بخش خصوصی در زمینه پیشگیری سرمایهگذاری نمیکند چون دیربازده است و نتایج آن در طول دههها مشخص میشود. بنابراین دولت باید در عرصه پیشگیری وارد شود و انتظار نداشته باشد که بعد از دو سال محصول برداشت کند.
از آنجایی که سلامت یک امر اقتصادی- اجتماعی است، نقش مشارکت مردم چطور تبیین میشود؟
سیاستگذاریها باید عمیق باشد و بویژه در حوزه سلامت صدای مردم شنیده شود. مردم رکن اساسی هر مسألهای هستند. اگر ما یاد بگیریم که سیستمی فکر کنیم، باید سهم همه عناصر را ادا کنیم و نقش تکتک آنها را مدنظر قرار دهیم. اصطلاح تقسیم کار در جامعه و سیستم بسیار مهم است. این اصطلاح را «امیل دورکیم» در جامعه شناسی و «آدام اسمیت» در اقتصاد به کار برده است. بعد از انقلاب صنعتی تخصص که شکل میگیرد ناظر به همافزایی و افزایش کارایی است. این همافزایی باید در سیاستگذاریها هم وجود داشته باشد. آنچه مهم است ارتباط و همبستگی است و هیچ چیزی فینفسه و بدون ارتباط با دیگر پدیدهها معنا ندارد. معانی همه پدیدهها از ارتباط و پیوستگی با همدیگر ناشی میشود. کیفیت رابطه هم به این برمیگردد که رابطه دوسویه باشد و انحصاری نباشد. وقتی انحصار وجود داشته باشد انواع فساد شکل میگیرد چرا که انحصار موجب قدرت میشود و قدرت میتواند به فساد بینجامد.
با توجه به هشدار متخصصان نسبت به سالمند شدن جمعیت در بسیاری از کشورها، این موضوع چقدر بر ساختار اقتصادی ما اثر میگذارد؟
جمعیت سالمند ایران حدود 9 درصد اعلام میشود. برخی این جمعیت سالمند را مصرفکننده مستمر خدمات سلامت میدانند و پیشفرضشان بر این است که بیماریهای جدید به وجود آمده مختص جوامع مرفه، سالمند و توسعه یافته است مانند آسم، فشارخون و دیابت و.... واقعیت این است که این بیماریها در جمعیتهای جوان و کشورهای محروم هم دیده میشود. دادهها و یافتهها و تحلیلها در زمینه سلامت و بیماری سالمندی با توجه به نگاه تحلیلگران نتایج متفاوتی را نشان میدهند. برخی مطالعات نشان میدهند که مثلاً در انگلیس جمعیت سالمند با وجود اینکه 20 درصد جمعیت را تشکیل میدهند 40 درصد هزینههای سلامت را به خود اختصاص دادهاند. برخی نظریهپردازان غربی معتقدند به لحاظ هزینههای خدمات سلامت، دوران سالمندی میتواند بحران ایجاد کند و در تأیید نظر خود آمار و ارقامی هم ارائه میکنند. گروه دیگری هستند که سالمندی را یک بحران نمیدانند و معتقدند که اگر رشد اقتصادی ملایمی داشته باشیم میتوان هزینههای سلامت آنان را کنترل کرد. یا بهطور مثال برخی مطالعات انجام شده در کانادا نشان میدهد که این کشور در یک دوره نسبتاً طولانی، بدون تغییر در ساختار جمعیت، رشد 14 درصدی در هزینههای سلامت داشته است. علل اصلی این افزایش هزینهها را هم در بعضی مطالعات استفاده بیشتر از تکنولوژی مدرن و تراکم خدمات ارائه شده معرفی کردهاند. این یعنی افزایش یا کاهش هزینههای سلامت به خیلی چیزها از جمله مدیریت مالی و شیوههای کارآمد استفاده از همه منابع تولید بستگی دارد. این طور نیست که حتماً جمعیت سالمند مصرفکننده باشد. قرار نیست همه افراد سالمند هزینه دارو داشته باشند. نکته قابل تأمل این است که جمعیت سالمند نیاز به مدیریت دارد. باید خودمراقبتی را به این گروه آموزش داد. در ارتباط با جمعیت سالمند تبعیض هم وجود دارد. با توجه به امید زندگی بیشتر خانمها، زنان سالمند نسبت به مردها سالهای پایانی عمرکم کیفیتتری دارند. پس باید رفتار خودمراقبتی و پیشگیرانه از دوره کودکی، برای هر دو جنس بویژه برای دختران آموزش داده شود به نحوی که این رفتار به شکل عادت یا طبیعت دوم فرد درآید و در جامعه نهادینه شود و این موجب میشود که دوران سالمندی کمهزینهتری داشته باشیم. برخی معتقدند که هزینههای سرپایی و هزینههای مراقبتهای طولانی مدت با افزایش سن و جمعیت سالمند رشد میکند. برخی دیگر معتقدند که هزینه سلامت به گروه سنی ارتباطی ندارد و هزینههای سالهای پایانی عمر در افزایش هزینههای بستری، نقش برجستهتری دارند. نظریهها در ارتباط با سلامت سالمندی یکپارچه نیستند. بسیاری از جوامع مانند کشورهای اسکاندیناوی با وجود اینکه سالمند هستند اما بحران مالی جدی را در این عرصه تجربه نمیکنند. یک دیدگاه دیگر هم این است که تخصیص بودجه ثابت برای هزینههای سلامت، امکان ایجاد بحران مالی و اقتصادی برای نظامهای سلامت را منتفی میکند.
روند سالمندی جمعیت چه تغییراتی در شاخصهای اقتصادی ایجاد میکند؟
شاخصهای کلان اقتصادی را با جمعیت سالمند نمیتوان سنجید. در سطح خرد میتوان رفتارهایی را به سالمندان نسبت داد که با انگیزههای اقتصادی صورت میگیرد. در امریکا سالمندهایی که تحت پوشش بیمه «مدیکیر» قرار میگیرند باید سطحی از درآمد (سطح پایین درآمدی) را داشته باشند تا مشمول استفاده از مزایای آن شوند. گاهی زن و شوهرهایی که درآمد بالاتر از حد شمول دارند از هم جدا میشوند تا داراییشان نصف و مورد پذیرش این بیمه سالمندی قرار بگیرند. رشد اقتصادی در گذشته وابسته به منابع مادی بوده است. در اقتصاد کلاسیک از محدودیت منابع صحبت میشود در حالی که منبع دیگری بهنام ذهن و فکر هم وجود دارد که پایانناپذیر است و در سالمندان هم بیشتر دیده میشود.
نسبت اقتصاد و سالمندی در ایران چگونه است؟
در ایران حتماً باید مدیریت سالمندی داشته باشیم. سالمندان ما جزو فعالترین قشرها هستند و مصرفکننده صرف نیستند. بهعنوان مثال آژانسها، بنگاههای مسکن و... غالباً با سالمندها اداره میشوند. اگر از نظر سیاستگذاری به مسأله نگاه کنیم، میبینیم نه تنها آنها وابسته نیستند بلکه تولیدکننده هم هستند و هنگامی که امید به زندگی بالا رود سن فعالیت هم بالا میرود. در کشور ما بهدلیل فشارهای اقتصادی در سالهای اخیر سالمندان ناچارند بعد از بازنشستگی هم کار کنند و البته توانایی کار کردن و فعالیت هم دارند. اما کار کردن این گروه به یک معنی محدود کردن دسترسی جوانان در سن کار به بازار کار و اشتغال هم میتواند به حساب بیاید. البته نگرانیهایی وجود دارد. بیم آن میرود همانگونه که از پنجره جمعیتی و ظرفیت جوانها بهطور کامل و کارآمد استفاده نشد از ظرفیت سالمندان هم در حوزه اقتصاد و تولید بخوبی استفاده نشود. نیروهای سالمند را نباید براحتی از دست داد. توسعه استفاده از پتانسیل است، پس باید پتانسیلهای موجود در جامعه را محقق کرد. اگر ما میخواهیم باروری را افزایش دهیم لزومی ندارد روی جمعیت بزرگسالان و بویژه فرزندآوری زنان در سنین بالاتر سرمایهگذاری کنیم. به نظر میرسد جمعیت جوان ازدواج نکرده به اندازه کافی داریم که سرمایهگذاری روی آنها هم بازده بیشتری میتواند داشته باشد و هم سلامت باروری مطمئنتری را در پی داشته باشد. در انتخاب رویکردها باید مشخص کنیم که در چه عرصههایی از رویکردهای علمی و در چه عرصههایی از رویکردهای دیگر استفاده میکنیم. تجربههای ناکارایی و ناکامی در سیاستگذاریها چه در سطح ملی و چه در دیگر کشورها، پرهیز از شتابزدگی، تفکر سیستمی چندسطحی و جامع، آیندهنگری توأم با ظرافت و دقت و با تکیه بر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی، شرایط اقتصادی داخلی و بینالمللی را پیش رو میگذارد.
از منظر اقتصاد جمعیت، فراز و فرود جمعیتی چه تغییری در رشد اقتصادی کشور به وجود آورده است؟
رشد اقتصادی متغیرهای مختلفی دارد و جمعیت فقط یک متغیر از آن است. بعضی جوامع که سرمایه مالی و پولی دارند و جمعیت جوان کارآمد ندارند یا جمعیت جوانشان به دلایلی در بعضی حوزههای کار و تولید وارد نمیشوند، اقدام به وارد کردن نیروی کار میکنند. مثل بعضی کشورهای جنوبی حوزه خلیج فارس اما جمعیت فقط یک عنصر، هر چند مهم در رشد اقتصادی است و زمانی این جمعیت میتواند اثرگذار باشد که به کیفیت آن، آموزش، مهارت، سلامت و تندرستی آن توجه شود و در عین حال نرخ وابستگی بسیار بالا نباشد. هنگامی که نرخ وابستگی بالا باشد رشد اقتصادی بسیار به کندی اتفاق میافتد، چون در این شرایط بخشی وسیعی از درآمد رئیس خانوار صرف تأمین مواد غذایی میشود. امروزه قدرت، منابع و سیاستگذاری در اختیار دولت و حاکمیت است. جمعیت و مردم هم همیشه در صحنه بودند. پس اگر ناکارایی وجود دارد باید در مکانیزمهای سیاستگذاری تجدیدنظر کرد. ما در شرایط تحریم سختی هستیم و دنیا هم یک دنیای به هم پیوسته و در هم تنیده است. گاهی اوقات حتی در دوران معاصر، دیده شده که کشوری تا حدودی دور خود دیوار میکشد و عمدتاً در داخل خود فعال میشود و سیاستهای خود را به اجرا میگذارد: مانند کشور چین در چند دهه گذشته. رشد درونزا و بروننگر در سیاستهای کلی ما هم وجود دارند. برای موفقیت در سیاستگذاری باید ابتدا به سؤالهای بسیاری پاسخ دهیم و سعی کنیم از جزئیات به کلیات برسیم.
چه سیاستهایی باعث شده است که روند سالمندی تسریع شود و بار اقتصادی ایجاد کند؟
رشد جمعیت سالمندی معلول یکسری سیاستگذاریهای خوب هم هست و رشد جمعیت سالمندی کشور هم بدین معناست که خدمات سلامت توسعه، امید زندگی افزایش و مرگ و میر کاهش پیدا کرده است. کاهش باروری هم به رشد سالمندی کمک کرده است. اما چیزی که نتوانسته است جامعه را متعادل کند احتمالاً سیاستگذاریهای هیجانی و تصمیمات شتابزده بوده است. ما دچار گسست در سیاستها، تصمیمات، اجرا و برنامهها بودیم که موجب اتلاف منابع میشود. ما در سطح فردی و کلان هدررفت منابع داریم و این یک آسیب بزرگ است.
گفتوگو با محمد موسوی
ما شانس اول صعود به المپیک هستیم
محمد محمدی سدهی
خبرنگار
آخرین آزمون والیبالیستهای ایران برای حضور در المپیک 2020 از سهشنبه هفته جاری آغاز میشود و شاگردان ایگور کولاکوویچ با تیمهای چین تایپه، قزاقستان و چین (میزبان مسابقات) همگروه هستند. ملی پوشان والیبال جمعه شب عازم چین شدند و پس از سفری ۱۲ ساعته به شهر جیانگمن، محل برگزاری مسابقات انتخابی المپیک رسیدند. تیم ایران به مدت 3 روز تمرینات خود را در سالن تمرین و مسابقات این رقابتها پیگیری میکند و 17 دی ماه در نخستین مسابقه خود به مصاف چینتایپه میرود.
سیدمحمد موسوی در خصوص شرایط تیم ملی برای حضور در این مسابقات به خبرنگار «ایران» گفت:«تمرینات تیم ملی در اردوی تهران به خوبی برگزار شد و در چین هم شرایط فوقالعادهای داریم. بچهها از نظر بدنی کاملاً آمادهاند و تنها مشکلمان این است که تعدادی در شرایط بازی نیستند. به جز بازیکنانی که لژیونر هستند و دیرتر به تمرینات تیم ملی اضافه شدند، بقیه بازیکنان تیم ملی حدود یک ماه است که بازی نکردهاند. البته 2 بازی ابتدایی ما مقابل چین تایپه و قزاقستان سادهتر است و میتواند بازیهای تدارکاتی محسوب شود. اگر میخواهیم نتیجه بگیریم و به المپیک برویم باید 120 درصد تلاش کنیم.» سرعتی زن تیم ملی والیبال با اشاره به تیمهای همگروه و بازی آخر مقابل میزبان مسابقات، بیان داشت:«چین تایپه و قزاقستان که حریفان چندان سختی نیستند. بازی آخر در مرحله گروهی، مقابل چین میزبان مسابقات است که این بازی برای ما اهمیت زیادی دارد. تیم ما شانس اول رفتن به المپیک است اما باید بدانیم که هیچ چیزی به راحتی به دست نمیآید.»
او از ابتدای فصل به لیگ لهستان و تیم اولشتین پیوسته است و تصمیم گرفت در مسابقات جام جهانی 2019 به خودش استراحت بدهد. موسوی در پاسخ به این سؤال که آیا خودت از نظر بدنی آماده حضور در مسابقات هستی؟ گفت: «فاصله برگزاری بازیها در لیگ لهستان مثل ایران آزاردهنده نیست که هر 3 روز یک بار بازی باشد و بازیها بهصورت فرسایشی برگزار شود. خدا را شکر شرایط بدنی خوبی دارم. نتیجه تیم ملی در جام جهانی خوب نبود، البته پیشبینی میشد که چنین نتیجهای کسب شود چون بچهها خیلی خسته بودند. بچهها 6 ماه در اردو بودند و بازیهای زیادی برگزار کردند. گرچه فرصت مناسبی بود و به جوانانمان بازی رسید و تجربه خوبی برایشان میشود. مسابقات جام جهانی بیشتر جنبه نمایشی دارد و تیمها برای کسب جایزه نقدی در این مسابقات شرکت میکنند.»
او در خصوص زندگی در لهستان بیان داشت:«زندگی در لهستان خیلی خوب، آرام، بدون حاشیه و بدون استرس است. هنوز به ماهیگیری نرسیدم چون تمریناتمان زیاد و پشت سرهم است ولی در کل زندگی کردن در لهستان خوب است و راضیام. البته در آنجا تنها نیستم و میلاد عبادیپور هم حضور دارد. گرچه میلاد در شهر دیگری است اما برخی مواقع همدیگر را میبینیم.»
یکی از مشکلات کنونی ورزش ایران، بحث پرداخت قراردادهای مالی به مربیان و بازیکنان خارجی است. والیبالمان در لیگ از بازیکنان خارجی و در تیم ملی(ایگور کولاکوویچ) از مربی خارجی بهره میبرد. او معتقد است مشکل مالی هنوز به والیبال سرایت نکرده است:«فعلاً در تیم ملی والیبال چنین مشکلی وجود ندارد. البته باشگاهها مشکلاتی دارند. سیاستهایی که در ورزش ما وجود دارد، قطعاً سیاستهای درستی نیست. شاید یک سری از مدیران هستند که اصلاً ورزشی نیستند و تجربه در ورزش ندارند. گاهی مدیران ورزش ما حرف راست نمیزنند و این باعث میشود اتفاقات عجیبی رخ دهد و آبروی کشورمان برود. فوتبال فراتر از ورزش است و کل دنیا موضوع آندره آ استراماچونی، سرمربی استقلال را میدانند. مربی تیم ما ایتالیایی است و او کاملاً در جریان اخبار استراماچونی بود و در خصوص این موضوع با من صحبت میکرد. موضوعات این چنینی وجهه ایران را خراب میکند. شاید این مبلغ، مبلغ چندانی برای کشور ما نباشد و به چشم نیاید اما بعد خبری این موضوع باعث میشود کل دنیا به این نتیجه برسند که ایرانیها به وعدههای خود عمل نمیکنند. مربی ما سؤال میکرد که چرا این اتفاق برای استراماچونی افتاد؟ کلاً ایران این گونه است؟ ما در والیبال همچنین سابقه بدی داشتیم و داریم و بازیکنانی هستند که هنوز از تیمهای ایرانی طلب دارند و باشگاهها از جذب بازیکن خارجی محروم شدهاند.»
موسوی در خصوص شرایط لیگ ایران بیان داشت:«لیگ که نداریم، ما یک جام رمضان داریم که دورهم برگزار میکنیم، نمیتوانیم به آن لیگ بگوییم. لیگمان از نظر سطح کیفی پایین آمده در حالی که تمام دنیا روی لیگشان تمرکز میکنند. متأسفانه ما از لیگ غافل شدیم و صرفاً تمرکزمان روی تیم ملی است. لیگمان نفسهای آخرش را میکشد. خوشحالم که لژیونر شدهام و شاید بهتر بود سال گذشته این تصمیم را میگرفتم.»
روحانی در دیدار وزیر خارجه قطر و تماس رئیس جمهور ترکیه:
امریکا هزینه سنگینی پرداخت خواهد کرد
رئیس جمهوری عصر دیروز در دیدار «احمدبن عبدالرحمن بن جاسم بن آل ثانی» معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه قطر، ضرورت رایزنی و هماهنگیهای بیشتر دو کشور در شرایط کنونی را مورد تأکید قرار داد و گفت: امریکاییها متأسفانه وارد مسیر جدیدی شدهاند که میتواند برای منطقه بسیار خطرناک باشد لذا در چنین شرایطی رایزنی و هماهنگی نزدیکتر بین کشورهای دوست ضروری است.
گزارش «ایران» از ترور شخصیت سردار پس از ترور فیزیکی در زبان امریکاییها
هراس از <سلیمانی شهید>
حمیدرضا آصفی:امریکایی ها در توجیه ترور سلیمانی درمانده شده اند
گروه سیاسی/ «اقدام امریکا در هدف قرار دادن سردار قاسم سلیمانی، بر اساس قوانین بینالمللی غیر قانونی بوده است.» این جمله «ایس کالامار» گزارشگر ویژه سازمان ملل موضوعی است که بسیاری از شخصیتهای بی طرف و مستقل به نحوی آن را در ارزیابی تروریسم دولتی امریکا علیه یک مقام ارشد نظامی ایران در کشور ثالث مطرح کردهاند.
مقامات امریکا اما میدانستند که خواه ناخواه پس از اجرای تصمیمشان با شماتت افکار عمومی و انگشت اتهام معدود شخصیتها و نهادهای بینالمللی مواجه خواهند بود. بر این اساس نه فقط در اظهار نظرهایشان سعی کردند واژه «قانونی» را لقلقه زبان کنند که به توجیههای تکراری همچون «حمله پیشدستانه» برای «جلوگیری از بروز یک جنگ» و جعلهای تاریخی روی آوردند. توجیههایی که پیشتر در مورد تجاوز به کشورهای منطقه استفاده شده بود و مقامات امریکایی همواره پس از چند سال ناچار شدند به دروغ بودنشان اعتراف کنند.
در مورد عملیات تروریستی روز جمعه هم دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا که معترف بود شخصاً دستور آن را صادر کرده در نشست خبری پس از آن در حالی که نفسهایش به نحوی مضطربانه به شماره افتاده بود، مدعی شد: «تصمیم دیروز ما [ترور سردار سلیمانی] نه با هدف آغاز جنگ، بلکه با هدف جلوگیری از وقوع جنگ اتخاذ شد. با وجود خشونتهای ایران در منطقه از جمله اقداماتش از طریق گروههای نیابتی برای بیثبات کردن کشورهای همسایه، ما به دنبال تغییر حکومت این کشور نیستیم.»
ادعایی که در سخنان روز جمعه برایان هوک نماینده ویژه امریکا در امور ایران این گونه پی گرفته شد: «نخستین وظیفه رئیس جمهوری، تأمین امنیت مردم امریکا است. اطلاعات موثقی وجود داشت که نشان میداد قاسم سلیمانی در حال طرحریزی حملههایی خطرناک در منطقه علیه امریکاییان در عراق، سوریه و لبنان بوده است که میتوانست به مرگ هزاران نفر بینجامد. این اقدام گامی پیشگیرانه برای توقف هرگونه حمله بود.»
«مارک اسپر» وزیر دفاع امریکا نیز به نحوی سعی کرد اقدام تروریستی انجام شده را پاسخی به حملات مستمر به شهروندان و نیروهای این کشور در منطقه معرفی کند. اشارهای تلویحی به مورد حمله قرار گرفتن پایگاه کی 1 امریکا در نزدیکی کرکوک به وسیله پرتاب چند راکت که به کشته شدن یک پیمانکار امریکایی منجر شد. حملهای که نه حشدالشعبی و نه ایران مسئولیت انجام آن را نپذیرفتند و با این حال امریکا در تلافی آن، حمله هوایی به پایگاه نیروهای مردمی عراق انجام داد که به کشته و زخمی شدن دهها نفر منجر شد و سلسله حوادثی همچون حمله اعتراضی مردم عراق به سفارت امریکا در بغداد را رقم زد.
مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا هم در گفتوگو با فاکس نیوز همین توجیهات قانونی بودن و جلوگیری از به خطر افتادن شهروندان امریکایی را تکرار کرد و مدعی شد که سردار سلیمانی در حال برنامهریزی برای «حملههای قریبالوقوع» علیه نیروهای امریکا در منطقه بوده است.
اما صحبتهای او در مصاحبه با یک شبکه فارسی زبان معاند نظام ایران که ساعتی پس از واکنش گسترده ایرانیان در شبکههای اجتماعی و ابراز خشم طیفهای مختلف مردم به ترور سردار سلیمانی انجام شد، نشان داد که تروریسم دولتی امریکایی حتی به حذف فیزیکی شخصیت تأثیرگذاری همچون او قانع نیست.
پمپئو در آن سخنان به زعم خود سعی کرد با آویختن به مسائل داخلی ماههای اخیر ایران و طرح ادعاهایی همچون اینکه «فرمانده نیروی قدس، مسئول سرکوب اعتراضهای مردم بود» و «من میدانم که اعتراضها در واکنش به مرگ سلیمانی اعتقاد مردم نیست» و «سلیمانی میدانست که اگر صدای مردم ایران شنیده شود، موجودیت او به خطر میافتد.» ادعاهایی با هدف «ترور شخصیت» فرمانده محبوب ایران که گرچه توسط دنبالههای مواجب بگیر دولت امریکا در شبکههای اجتماعی تکرار میشد، اما نشان از آن داشت که مقامات امریکایی برای توجیه تراشیهای خود حتی از کمترین اطلاعات درباره تقسیم وظایف نیروهای نظامی و انتظامی ایران نیز برخوردار نیستند و نمیدانند که اساساً نیروی قدس سپاه مسئولیتی در داخل کشور ندارد. مضحکترین ادعا برای توجیه اقدام تروریستی امریکا اما از سوی «مایک پنس» معاون ترامپ مطرح شد. پنس با ارتباط دادن ایران به حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 در امریکا مدعی شد که فرمانده سپاه قدس ایران در آن زمان مقدمات سفر ۱۰ نفر از ۱۲ تروریست وابسته به گروه تروریستی القاعده را فراهم کرده است؛ ادعایی که روزنامه انگلیسی گاردین در راستیآزمایی نه فقط آن را خلاف واقعیت دانست بلکه تصریح کرد در آن گزارش هیچ مدرکی مبنی بر نقش ایران و حزبالله وجود نداشته و نام سلیمانی حتی یک بار هم در گزارش رسمی ۶۰۰ صفحهای کمیسیون ۱۱ سپتامبر آورده نشده است.
به این ترتیب ادعاهای امریکا در توجیه ترور سردار سلیمانی هر چه بیشتر مطرح شد کمتر توانست مؤثر باشد.
مقامات کشورهای اروپایی به عنوان متحدان امریکا اگر چه از اعلام رسمی اینکه این عملیات نقض آشکار موازین بینالمللی و مصداق تروریسم دولتی بود خودداری کردند؛ اما نوع موضعگیریهایشان نشان داد که آن را اقدامی حائز مشروعیت دفاع نمیدانند. پمپئو خود تلویحاً به این واقعیت اعتراف کرد. او با اشاره به گفتوگوهایش با مقامهای اروپایی برای توضیح علت عملیات انجام شده گفت: «واقعیت این است که اروپاییها آن اندازه که امیدوار بودم، مفید نبودند» و بعد ادعا کرد: «آنچه امریکاییها انجام دادند، زندگی اروپاییها را نیز نجات داده است.» ادعایی که چیزی جز ادامه توجیه نقض آشکار حقوق بینالملل، اقدام علیه بشریت و تکرار ارتکاب به تروریسم دولتی از سوی امریکا نبود. در حقیقت به نظر میرسد امریکایی پس از اقدام دولتی در ترور فیزیکی مقام ارشد نظامی ایران در کشور ثالث، حالا برای توجیه عمل غیر قابل دفاع خود دست به ترور شخصیت سردار سلیمانی زدهاند و با ادعاهای مضحکی در پی آن هستند تا شاید خود را از زیر سؤالهای افکار عمومی جهان خلاص کنند.
امریکایی ها در توجیه ترور سلیمانی درمانده شده اند
احسان بداغی
خبرنگار
«ترور شخصیت»؛ این نامی است که حمیدرضا آصفی، دیپلمات سابق و تحلیلگر سیاسی برای ادعاهای اخیر امریکاییها در توجیه عملیات ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی میگذارد. وزیر امور خارجه امریکا مدعی است که شهید سلیمانی مشغول ترتیب دادن اقداماتی خطرناک در عراق بوده و مایک پنس، معاون رئیس جمهوری امریکا هم مدعی ارتباط داشتن سردار سلیمانی با تروریستهای 11 سپتامبر شده است. از این دست اظهار نظرها البته توسط مقامات کاخ سفید و حامیان سیاسی ترامپ در امریکا بیش از اینها درباره این ترور مطرح شده، بی آنکه هیچ کدام از آنها سندی برای اثبات ادعایشان داشته باشند. آصفی سخنگوی اسبق وزارت خارجه معتقد است که این واکنشها ناشی از شوکه شدن امریکاییها در مواجهه با عواقب این ترور و دیدن ابعاد نفوذ فرهنگی و اجتماعی شخصیت شهید سلیمانی در منطقه است. کسی که حالا بعد از ترور فیزیکی او در پی ترور شخصیتی او هستند.
بعد از ترور سردار سلیمانی مقامات امریکایی مجموعه بحث برانگیزی از مواضع سیاسی را اتخاذ و ادعاهای زیادی را مطرح کردهاند. ارزیابی شما از برآیند این موضعگیریها چیست و نشان از چه چیزی دارد؟
من درباره این جنایت امریکا دو ارزیابی قطعی دارم؛ اول اینکه این نه تنها یک عملیات پیچیده نبوده بلکه کار بسیار پیش پا افتادهای بود که انجام شد. دوم اینکه تصمیمگیران امریکا محاسبه درستی از این کار نداشتند. شما ببینید اینها شهید سلیمانی را در دل شب و بعد از سفر با یک پرواز مسافری و عمومی و رسیدن به خاک عراق هدف قرار دادند. یعنی این کار فاقد هرگونه پیچیدگی اطلاعاتی بود. چون از قرائن پیداست که این سفر به هیچ عنوان مخفیانه و سری نبوده که امریکاییها بخواهند زمان و مکان آن را کشف کنند و بعد دست به عملیات بزنند. یعنی میخواهم بگویم نه تنها این کار نشانه قدرت امریکا و احاطه امنیتیاش در عراق نیست، بلکه درست عکس این موضوع است و باید آن را یک اقدام بزدلانه دانست. ثانیاً موضعگیریهای بعدی مقامات امریکایی و به هم ریختگی آنها نشان میدهد که تازه بعد از اتفاق فهمیدهاند که چه کار کردهاند. یعنی برای کارشان محاسبه نداشتند.
وزیر خارجه امریکا گفته که شهید سلیمانی درصدد انجام اقداماتی خطرناک در عراق بوده و از همین جهت او را ترور کردهاند. یا مایک پنس مدعی ارتباط ایشان با تروریستهای 11 سپتامبر شده. چه بستری باعث شده تا اینها روی به این دست موضعگیریها بیاورند؟ یعنی معتقدید عاملی که سیاستمداران امریکاییها را به این نتیجه رسانده تا با این دست مواضع، اقدام خود را توجیه کنند، چیست؟
ببینید الان واضح است که سفر شهید سلیمانی بابت ترمیم روابط حشدالشعبی و دولت عراق بوده. اتفاقی که در امریکا افتاده را من میتوانم این گونه ببینم که آنها با ترور و سوء قصد به جان سردار سلیمانی، او را به لحاظ فیزیکی از میان و جلوی راه خود برداشتند، اما بلافاصله با یک سردار سلیمانی جدید مواجه شدند. آن سردار سلیمانی چه بود؟ بعد شخصیتی و شخصیت و نفوذ اجتماعی او بود که محاسبهاش را نکرده بودند. به عبارتی من میخواهم بگویم امریکاییها فکر میکردند با ترور سردار سرافراز ما، کار او تمام است اما نمیدانستند با آن حمله دارند صرفاً با وجه فیزیکی و مادی او میجنگند و شهید سلیمانی یک وجه اجتماعی و فرهنگی هم در منطقه دارد. الان این چیزهایی که امریکاییها میگویند و به لحاظ منطق سیاسی شبیه جوک است، مثل آنکه گفتهاند سردار سلیمانی با تروریستهای 11 سپتامبر ارتباط داشته یا پمپئو گفته او میخواسته کارهای خطرناک کند ناشی از شوکه شدن آنها در مواجهه با این موقعیت جدید و وجه دیگر شخصیت قاسم سلیمانی است. آنها بامداد جمعه وجه فیزیکی او را با ترور حذف کردند و حالا میخواهند وجه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی او در منطقه را با ترور شخصیت بر دارند. اینها از همه جهت درست در مسیر همان اقدام بامداد جمعه است، نه فقط اینکه بر پایه فلسفه ترور بنا شده بلکه غیرحساب شده است. همان قدر که ترور صبح جمعه حساب شده نبود، ترور شخصیت سردار سلیمانی محاسبه شده نیست و باز هم نشان از عدم شناخت و احاطه امریکا نسبت به موقعیت فردی مانند سردار سلیمانی دارد. من مطمئن هستم که از این پس اتفاقاتی خواهد افتاد که امریکاییها خواهند فهمید «شهید سلیمانی» برای آنها دهها برابر ترسناکتر و هراس انگیزتر از قاسم سلیمانی زنده است. این موضوع اینقدر عیان است که اصلاً نیاز به توضیح بیشتر ندارد. شما همین وفاق و همصدایی را که بر سر این موضوع در کشور شکل گرفته ببینید. اصلاً کسی کاری به دعواهای سیاسی ندارد. ترامپ اگر عمق این تحولات و تأثیر اجتماعی و فرهنگی این ترور در مردم منطقه را از نشانههای آشکار آن متوجه شود، روزی صد بار آرزو میکند که ای کاش دست به چنین بیعقلی نزده بود.
نتیجه توجیهات امریکاییها در ورای خاورمیانه، یعنی در کشور خودشان و در میان دیگر نقاط جهان را چگونه میبینید؟
ببینید تا همینجا کاملاً مشخص است که در همان محدوده جغرافیای سیاسی امریکا هم مسائلی که سردمداران این کشور مطرح میکنند نتوانسته مورد قبول سیاستمداران رقیب دولت قرار بگیرد. یعنی در همانجا هم شکاف وجود دارد و دولتمردان این کشور و کسانی که تصمیمگیر این ترور بودند هنوز در اقناع سیاسیون داخلی امریکا هم درمانده هستند. فراتر از مرزهای امریکا البته به نظر میرسد وضع از این هم بدتر باشد. درست است که خیلی از کشورها به دلیل منافع و مناسباتی که دارند با قدرت این کار را محکوم نکردهاند اما حداقل شاهد هستیم که جز اسرائیل تقریباً هیچ کشوری به حمایت از این اقدام برنخاسته است.
از دو منظر حقوقی و سیاسی چقدر میتوان برای تلاشهای توجیه آمیز امریکا پس از ترور شهید سلیمانی شانس موفقیت قائل بود؟
از منظر حقوقی رفتاری که امریکا کرد در هیچ چارچوبی قابل پذیرش نیست و به همین دلیل هم سازمان ملل به شکل واضحی علیه آن موضع گرفت. امریکا گفت که شهید سلیمانی میخواسته در عراق اقدامات خطرناکی بکند و هیچ سندی برای آن ارائه نداد، ضمن اینکه معلوم هم شده تا اینجا که به هیچ عنوان این سفر ربطی به چیزی که امریکا میگوید، ندارد. ضمن اینکه امریکا یک کار دیگر هم کرد. اینها آمدند در یک کشور مستقل، یکی از نیروهای ارشد رسمی آن کشور یعنی ابومهدی المهندس را هم ترور کردند. یعنی اینکه حاکمیت و تمامیت عراق را نقض کرده است. بنابراین حرکت امریکاییها هم توسط ایران و هم عراق قابل پیگیری در مجامع و محاکم بینالمللی است و از نظر حقوقی هم وجه واقعی امریکا را بیشتر از قبل نشان میدهد. این بهانههای مسخرهای که بعد از ترور میگویند یک دست و پا زدن برای فرار از تله حقوقی این ماجرا و ترمیم چهره امریکا است که من فکر نمیکنم در هیچ کدام از این ابعاد، یعنی چه بعد حقوقی و چه سیاسی بتوانند موفق بشوند، به شرطی که ما هم هوشمندانه و قاطعانه عمل کنیم. پمپئو تقریباً با تمام وزرای خارجه مهم دنیا صحبت کرده است. این کار از سر نگرانی و استیصال است. او دو هدف دارد؛ یکی اینکه دست و پا میزند که بقیه بازیگران بینالمللی را توجیه کند و توضیح بدهد و دوم اینکه نگران اقدامات بعدی و واکنش قاطع ایران است و احتمالاً میخواهند در این فضا برخی کشورها میان ایران و امریکا قرار بگیرند. هر دوی اینها نشان میدهد اقدام امریکاییها حساب شده نبوده و ترامپ و دستگاه او به قول معروف حساب و کتاب نکردهاند و اول منار را دزدیدهاند و حالا دنبال کندن چاه هستند.
با وجود این برخی معتقدند که چه بسا حساب و کتابهای دیگری دارند که الان علنی نمیکنند؟
نه، به نظر من در سیستم ترامپ تقریباً حساب و کتاب کردن خیلی جایی ندارد. تمام کارهای قبلی او هم بدون حساب و کتاب و برنامه بود؛ از خروج از برجام و معاهده پاریس و امثال اینها بگیرید تا مذاکره مستقیم با کره شمالی و درگیر شدن با چین و امثال اینها. در هیچ کدام امریکا به هدفش نرسید. مثلاً در مواجهه با چین خودش مجبور به عقبنشینی شد. در جریان کره شمالی تقریباً هیچ برنامه و نقشهای نداشت و به هیچ جا، مطلقاً هیچ جایی نرسید. در اکثر اتفاقات همین طور بود. هنوز دو هفته نیست آنها در جریان سفر آقای روحانی به ژاپن گفتند حاضرند بدون پیش شرط مذاکره کنند بعد امروز این کار را میکنند. خب این تناقض را هیچ چیزی نمیتواند توضیح بدهد جز اینکه دولت ترامپ بدون محاسبه و بدون برنامهریزی هدفمند و مشخص دارد کار میکند. یعنی آنها نه برای پیامشان جهت مذاکره بدون شرط با ایران برنامه مشخصی داشتند و نه برای این اقدام جنایتکارانهشان حساب و کتاب کرده بودند. ترامپ اقدامات بزرگ حساب نشده زیادی انجام داده که ترور سردار سلیمانی هم یکی از همان اشتباهات است، اما یک فرق دارد. آن اشتباهات قابل بازگشت است، یعنی مثلاً امریکا میتواند به معاهده پاریس یا برجام برگردد، اما ترور شهید سلیمانی یک اقدام غیرقابل بازگشت است. همین هم باعث شده تا آنها تمرکز خود را از دست دهند.
چه نشانهای دال بر این بر هم خوردن تمرکز میتوان دید؟
اینها حرفهایی میزنند که از نظر حقوقی در هیچ چارچوبی نمیگنجد، از نظر سیاسی هم متناقض است. یعنی شبیه جوک است. اینها الان تمام تلاششان این است که این اتفاق را بزک کنند. اما نمیتوانند حتی در سطح هیأت حاکمه امریکا هم این کار را بکنند. خود امریکاییها گفتهاند که یک جمع بسیار محدودی از این تصمیم اطلاع داشتهاند و حالا خصوصاً منتقدان ترامپ آمدهاند بابت آثار این اتفاق، یقه او را گرفتهاند. درباره آینده، من نمیتوانم از الان بگویم بعداً چه میکنند اما مطمئن باشید که از ابعاد تشییع پیکر سردار سلیمانی هم که انجام خواهد شد شوکه میشوند و من بدون هیچ تردیدی معتقدم در ایران در روز تشییع جنازه شهید سلیمانی، یکی از بزرگترین تشییع جنازه های تاریخ را بعد از تشییع حضرت امام (ره) خواهند دید. امریکاییها در جریان ترور شهید سلیمانی بی عقلی کردند و فکر میکردند جریان مقاومت و جریان مبارزه با تروریسم تکفیری در منطقه صرفاً قائم به فرد ایشان است و بعد از او بازی عوض میشود و نمیدانستند که مختصات جریان مقاومت با آنچه که خیال میکنند تفاوت دارد. همین بی عقلی را هم دارند بر سر تخریب شخصیت او انجام میدهند و فکر میکنند با چهار تا اظهار نظر میتوانند وجهه او را خراب کنند. اگر اندکی در سر سردمداران کاخ سفید عقل باشد، بعد از دیدن تشییع جنازه این شهید خواهند فهمید که اصلاً مردم منطقه این چرندیات که سردار سلیمانی با 11 سپتامبر ارتباط داشته را نمیشنوند که بخواهند از آنها تأثیر بگیرند.
مقامات امریکا اما میدانستند که خواه ناخواه پس از اجرای تصمیمشان با شماتت افکار عمومی و انگشت اتهام معدود شخصیتها و نهادهای بینالمللی مواجه خواهند بود. بر این اساس نه فقط در اظهار نظرهایشان سعی کردند واژه «قانونی» را لقلقه زبان کنند که به توجیههای تکراری همچون «حمله پیشدستانه» برای «جلوگیری از بروز یک جنگ» و جعلهای تاریخی روی آوردند. توجیههایی که پیشتر در مورد تجاوز به کشورهای منطقه استفاده شده بود و مقامات امریکایی همواره پس از چند سال ناچار شدند به دروغ بودنشان اعتراف کنند.
در مورد عملیات تروریستی روز جمعه هم دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا که معترف بود شخصاً دستور آن را صادر کرده در نشست خبری پس از آن در حالی که نفسهایش به نحوی مضطربانه به شماره افتاده بود، مدعی شد: «تصمیم دیروز ما [ترور سردار سلیمانی] نه با هدف آغاز جنگ، بلکه با هدف جلوگیری از وقوع جنگ اتخاذ شد. با وجود خشونتهای ایران در منطقه از جمله اقداماتش از طریق گروههای نیابتی برای بیثبات کردن کشورهای همسایه، ما به دنبال تغییر حکومت این کشور نیستیم.»
ادعایی که در سخنان روز جمعه برایان هوک نماینده ویژه امریکا در امور ایران این گونه پی گرفته شد: «نخستین وظیفه رئیس جمهوری، تأمین امنیت مردم امریکا است. اطلاعات موثقی وجود داشت که نشان میداد قاسم سلیمانی در حال طرحریزی حملههایی خطرناک در منطقه علیه امریکاییان در عراق، سوریه و لبنان بوده است که میتوانست به مرگ هزاران نفر بینجامد. این اقدام گامی پیشگیرانه برای توقف هرگونه حمله بود.»
«مارک اسپر» وزیر دفاع امریکا نیز به نحوی سعی کرد اقدام تروریستی انجام شده را پاسخی به حملات مستمر به شهروندان و نیروهای این کشور در منطقه معرفی کند. اشارهای تلویحی به مورد حمله قرار گرفتن پایگاه کی 1 امریکا در نزدیکی کرکوک به وسیله پرتاب چند راکت که به کشته شدن یک پیمانکار امریکایی منجر شد. حملهای که نه حشدالشعبی و نه ایران مسئولیت انجام آن را نپذیرفتند و با این حال امریکا در تلافی آن، حمله هوایی به پایگاه نیروهای مردمی عراق انجام داد که به کشته و زخمی شدن دهها نفر منجر شد و سلسله حوادثی همچون حمله اعتراضی مردم عراق به سفارت امریکا در بغداد را رقم زد.
مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا هم در گفتوگو با فاکس نیوز همین توجیهات قانونی بودن و جلوگیری از به خطر افتادن شهروندان امریکایی را تکرار کرد و مدعی شد که سردار سلیمانی در حال برنامهریزی برای «حملههای قریبالوقوع» علیه نیروهای امریکا در منطقه بوده است.
اما صحبتهای او در مصاحبه با یک شبکه فارسی زبان معاند نظام ایران که ساعتی پس از واکنش گسترده ایرانیان در شبکههای اجتماعی و ابراز خشم طیفهای مختلف مردم به ترور سردار سلیمانی انجام شد، نشان داد که تروریسم دولتی امریکایی حتی به حذف فیزیکی شخصیت تأثیرگذاری همچون او قانع نیست.
پمپئو در آن سخنان به زعم خود سعی کرد با آویختن به مسائل داخلی ماههای اخیر ایران و طرح ادعاهایی همچون اینکه «فرمانده نیروی قدس، مسئول سرکوب اعتراضهای مردم بود» و «من میدانم که اعتراضها در واکنش به مرگ سلیمانی اعتقاد مردم نیست» و «سلیمانی میدانست که اگر صدای مردم ایران شنیده شود، موجودیت او به خطر میافتد.» ادعاهایی با هدف «ترور شخصیت» فرمانده محبوب ایران که گرچه توسط دنبالههای مواجب بگیر دولت امریکا در شبکههای اجتماعی تکرار میشد، اما نشان از آن داشت که مقامات امریکایی برای توجیه تراشیهای خود حتی از کمترین اطلاعات درباره تقسیم وظایف نیروهای نظامی و انتظامی ایران نیز برخوردار نیستند و نمیدانند که اساساً نیروی قدس سپاه مسئولیتی در داخل کشور ندارد. مضحکترین ادعا برای توجیه اقدام تروریستی امریکا اما از سوی «مایک پنس» معاون ترامپ مطرح شد. پنس با ارتباط دادن ایران به حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 در امریکا مدعی شد که فرمانده سپاه قدس ایران در آن زمان مقدمات سفر ۱۰ نفر از ۱۲ تروریست وابسته به گروه تروریستی القاعده را فراهم کرده است؛ ادعایی که روزنامه انگلیسی گاردین در راستیآزمایی نه فقط آن را خلاف واقعیت دانست بلکه تصریح کرد در آن گزارش هیچ مدرکی مبنی بر نقش ایران و حزبالله وجود نداشته و نام سلیمانی حتی یک بار هم در گزارش رسمی ۶۰۰ صفحهای کمیسیون ۱۱ سپتامبر آورده نشده است.
به این ترتیب ادعاهای امریکا در توجیه ترور سردار سلیمانی هر چه بیشتر مطرح شد کمتر توانست مؤثر باشد.
مقامات کشورهای اروپایی به عنوان متحدان امریکا اگر چه از اعلام رسمی اینکه این عملیات نقض آشکار موازین بینالمللی و مصداق تروریسم دولتی بود خودداری کردند؛ اما نوع موضعگیریهایشان نشان داد که آن را اقدامی حائز مشروعیت دفاع نمیدانند. پمپئو خود تلویحاً به این واقعیت اعتراف کرد. او با اشاره به گفتوگوهایش با مقامهای اروپایی برای توضیح علت عملیات انجام شده گفت: «واقعیت این است که اروپاییها آن اندازه که امیدوار بودم، مفید نبودند» و بعد ادعا کرد: «آنچه امریکاییها انجام دادند، زندگی اروپاییها را نیز نجات داده است.» ادعایی که چیزی جز ادامه توجیه نقض آشکار حقوق بینالملل، اقدام علیه بشریت و تکرار ارتکاب به تروریسم دولتی از سوی امریکا نبود. در حقیقت به نظر میرسد امریکایی پس از اقدام دولتی در ترور فیزیکی مقام ارشد نظامی ایران در کشور ثالث، حالا برای توجیه عمل غیر قابل دفاع خود دست به ترور شخصیت سردار سلیمانی زدهاند و با ادعاهای مضحکی در پی آن هستند تا شاید خود را از زیر سؤالهای افکار عمومی جهان خلاص کنند.
امریکایی ها در توجیه ترور سلیمانی درمانده شده اند
احسان بداغی
خبرنگار
«ترور شخصیت»؛ این نامی است که حمیدرضا آصفی، دیپلمات سابق و تحلیلگر سیاسی برای ادعاهای اخیر امریکاییها در توجیه عملیات ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی میگذارد. وزیر امور خارجه امریکا مدعی است که شهید سلیمانی مشغول ترتیب دادن اقداماتی خطرناک در عراق بوده و مایک پنس، معاون رئیس جمهوری امریکا هم مدعی ارتباط داشتن سردار سلیمانی با تروریستهای 11 سپتامبر شده است. از این دست اظهار نظرها البته توسط مقامات کاخ سفید و حامیان سیاسی ترامپ در امریکا بیش از اینها درباره این ترور مطرح شده، بی آنکه هیچ کدام از آنها سندی برای اثبات ادعایشان داشته باشند. آصفی سخنگوی اسبق وزارت خارجه معتقد است که این واکنشها ناشی از شوکه شدن امریکاییها در مواجهه با عواقب این ترور و دیدن ابعاد نفوذ فرهنگی و اجتماعی شخصیت شهید سلیمانی در منطقه است. کسی که حالا بعد از ترور فیزیکی او در پی ترور شخصیتی او هستند.
بعد از ترور سردار سلیمانی مقامات امریکایی مجموعه بحث برانگیزی از مواضع سیاسی را اتخاذ و ادعاهای زیادی را مطرح کردهاند. ارزیابی شما از برآیند این موضعگیریها چیست و نشان از چه چیزی دارد؟
من درباره این جنایت امریکا دو ارزیابی قطعی دارم؛ اول اینکه این نه تنها یک عملیات پیچیده نبوده بلکه کار بسیار پیش پا افتادهای بود که انجام شد. دوم اینکه تصمیمگیران امریکا محاسبه درستی از این کار نداشتند. شما ببینید اینها شهید سلیمانی را در دل شب و بعد از سفر با یک پرواز مسافری و عمومی و رسیدن به خاک عراق هدف قرار دادند. یعنی این کار فاقد هرگونه پیچیدگی اطلاعاتی بود. چون از قرائن پیداست که این سفر به هیچ عنوان مخفیانه و سری نبوده که امریکاییها بخواهند زمان و مکان آن را کشف کنند و بعد دست به عملیات بزنند. یعنی میخواهم بگویم نه تنها این کار نشانه قدرت امریکا و احاطه امنیتیاش در عراق نیست، بلکه درست عکس این موضوع است و باید آن را یک اقدام بزدلانه دانست. ثانیاً موضعگیریهای بعدی مقامات امریکایی و به هم ریختگی آنها نشان میدهد که تازه بعد از اتفاق فهمیدهاند که چه کار کردهاند. یعنی برای کارشان محاسبه نداشتند.
وزیر خارجه امریکا گفته که شهید سلیمانی درصدد انجام اقداماتی خطرناک در عراق بوده و از همین جهت او را ترور کردهاند. یا مایک پنس مدعی ارتباط ایشان با تروریستهای 11 سپتامبر شده. چه بستری باعث شده تا اینها روی به این دست موضعگیریها بیاورند؟ یعنی معتقدید عاملی که سیاستمداران امریکاییها را به این نتیجه رسانده تا با این دست مواضع، اقدام خود را توجیه کنند، چیست؟
ببینید الان واضح است که سفر شهید سلیمانی بابت ترمیم روابط حشدالشعبی و دولت عراق بوده. اتفاقی که در امریکا افتاده را من میتوانم این گونه ببینم که آنها با ترور و سوء قصد به جان سردار سلیمانی، او را به لحاظ فیزیکی از میان و جلوی راه خود برداشتند، اما بلافاصله با یک سردار سلیمانی جدید مواجه شدند. آن سردار سلیمانی چه بود؟ بعد شخصیتی و شخصیت و نفوذ اجتماعی او بود که محاسبهاش را نکرده بودند. به عبارتی من میخواهم بگویم امریکاییها فکر میکردند با ترور سردار سرافراز ما، کار او تمام است اما نمیدانستند با آن حمله دارند صرفاً با وجه فیزیکی و مادی او میجنگند و شهید سلیمانی یک وجه اجتماعی و فرهنگی هم در منطقه دارد. الان این چیزهایی که امریکاییها میگویند و به لحاظ منطق سیاسی شبیه جوک است، مثل آنکه گفتهاند سردار سلیمانی با تروریستهای 11 سپتامبر ارتباط داشته یا پمپئو گفته او میخواسته کارهای خطرناک کند ناشی از شوکه شدن آنها در مواجهه با این موقعیت جدید و وجه دیگر شخصیت قاسم سلیمانی است. آنها بامداد جمعه وجه فیزیکی او را با ترور حذف کردند و حالا میخواهند وجه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی او در منطقه را با ترور شخصیت بر دارند. اینها از همه جهت درست در مسیر همان اقدام بامداد جمعه است، نه فقط اینکه بر پایه فلسفه ترور بنا شده بلکه غیرحساب شده است. همان قدر که ترور صبح جمعه حساب شده نبود، ترور شخصیت سردار سلیمانی محاسبه شده نیست و باز هم نشان از عدم شناخت و احاطه امریکا نسبت به موقعیت فردی مانند سردار سلیمانی دارد. من مطمئن هستم که از این پس اتفاقاتی خواهد افتاد که امریکاییها خواهند فهمید «شهید سلیمانی» برای آنها دهها برابر ترسناکتر و هراس انگیزتر از قاسم سلیمانی زنده است. این موضوع اینقدر عیان است که اصلاً نیاز به توضیح بیشتر ندارد. شما همین وفاق و همصدایی را که بر سر این موضوع در کشور شکل گرفته ببینید. اصلاً کسی کاری به دعواهای سیاسی ندارد. ترامپ اگر عمق این تحولات و تأثیر اجتماعی و فرهنگی این ترور در مردم منطقه را از نشانههای آشکار آن متوجه شود، روزی صد بار آرزو میکند که ای کاش دست به چنین بیعقلی نزده بود.
نتیجه توجیهات امریکاییها در ورای خاورمیانه، یعنی در کشور خودشان و در میان دیگر نقاط جهان را چگونه میبینید؟
ببینید تا همینجا کاملاً مشخص است که در همان محدوده جغرافیای سیاسی امریکا هم مسائلی که سردمداران این کشور مطرح میکنند نتوانسته مورد قبول سیاستمداران رقیب دولت قرار بگیرد. یعنی در همانجا هم شکاف وجود دارد و دولتمردان این کشور و کسانی که تصمیمگیر این ترور بودند هنوز در اقناع سیاسیون داخلی امریکا هم درمانده هستند. فراتر از مرزهای امریکا البته به نظر میرسد وضع از این هم بدتر باشد. درست است که خیلی از کشورها به دلیل منافع و مناسباتی که دارند با قدرت این کار را محکوم نکردهاند اما حداقل شاهد هستیم که جز اسرائیل تقریباً هیچ کشوری به حمایت از این اقدام برنخاسته است.
از دو منظر حقوقی و سیاسی چقدر میتوان برای تلاشهای توجیه آمیز امریکا پس از ترور شهید سلیمانی شانس موفقیت قائل بود؟
از منظر حقوقی رفتاری که امریکا کرد در هیچ چارچوبی قابل پذیرش نیست و به همین دلیل هم سازمان ملل به شکل واضحی علیه آن موضع گرفت. امریکا گفت که شهید سلیمانی میخواسته در عراق اقدامات خطرناکی بکند و هیچ سندی برای آن ارائه نداد، ضمن اینکه معلوم هم شده تا اینجا که به هیچ عنوان این سفر ربطی به چیزی که امریکا میگوید، ندارد. ضمن اینکه امریکا یک کار دیگر هم کرد. اینها آمدند در یک کشور مستقل، یکی از نیروهای ارشد رسمی آن کشور یعنی ابومهدی المهندس را هم ترور کردند. یعنی اینکه حاکمیت و تمامیت عراق را نقض کرده است. بنابراین حرکت امریکاییها هم توسط ایران و هم عراق قابل پیگیری در مجامع و محاکم بینالمللی است و از نظر حقوقی هم وجه واقعی امریکا را بیشتر از قبل نشان میدهد. این بهانههای مسخرهای که بعد از ترور میگویند یک دست و پا زدن برای فرار از تله حقوقی این ماجرا و ترمیم چهره امریکا است که من فکر نمیکنم در هیچ کدام از این ابعاد، یعنی چه بعد حقوقی و چه سیاسی بتوانند موفق بشوند، به شرطی که ما هم هوشمندانه و قاطعانه عمل کنیم. پمپئو تقریباً با تمام وزرای خارجه مهم دنیا صحبت کرده است. این کار از سر نگرانی و استیصال است. او دو هدف دارد؛ یکی اینکه دست و پا میزند که بقیه بازیگران بینالمللی را توجیه کند و توضیح بدهد و دوم اینکه نگران اقدامات بعدی و واکنش قاطع ایران است و احتمالاً میخواهند در این فضا برخی کشورها میان ایران و امریکا قرار بگیرند. هر دوی اینها نشان میدهد اقدام امریکاییها حساب شده نبوده و ترامپ و دستگاه او به قول معروف حساب و کتاب نکردهاند و اول منار را دزدیدهاند و حالا دنبال کندن چاه هستند.
با وجود این برخی معتقدند که چه بسا حساب و کتابهای دیگری دارند که الان علنی نمیکنند؟
نه، به نظر من در سیستم ترامپ تقریباً حساب و کتاب کردن خیلی جایی ندارد. تمام کارهای قبلی او هم بدون حساب و کتاب و برنامه بود؛ از خروج از برجام و معاهده پاریس و امثال اینها بگیرید تا مذاکره مستقیم با کره شمالی و درگیر شدن با چین و امثال اینها. در هیچ کدام امریکا به هدفش نرسید. مثلاً در مواجهه با چین خودش مجبور به عقبنشینی شد. در جریان کره شمالی تقریباً هیچ برنامه و نقشهای نداشت و به هیچ جا، مطلقاً هیچ جایی نرسید. در اکثر اتفاقات همین طور بود. هنوز دو هفته نیست آنها در جریان سفر آقای روحانی به ژاپن گفتند حاضرند بدون پیش شرط مذاکره کنند بعد امروز این کار را میکنند. خب این تناقض را هیچ چیزی نمیتواند توضیح بدهد جز اینکه دولت ترامپ بدون محاسبه و بدون برنامهریزی هدفمند و مشخص دارد کار میکند. یعنی آنها نه برای پیامشان جهت مذاکره بدون شرط با ایران برنامه مشخصی داشتند و نه برای این اقدام جنایتکارانهشان حساب و کتاب کرده بودند. ترامپ اقدامات بزرگ حساب نشده زیادی انجام داده که ترور سردار سلیمانی هم یکی از همان اشتباهات است، اما یک فرق دارد. آن اشتباهات قابل بازگشت است، یعنی مثلاً امریکا میتواند به معاهده پاریس یا برجام برگردد، اما ترور شهید سلیمانی یک اقدام غیرقابل بازگشت است. همین هم باعث شده تا آنها تمرکز خود را از دست دهند.
چه نشانهای دال بر این بر هم خوردن تمرکز میتوان دید؟
اینها حرفهایی میزنند که از نظر حقوقی در هیچ چارچوبی نمیگنجد، از نظر سیاسی هم متناقض است. یعنی شبیه جوک است. اینها الان تمام تلاششان این است که این اتفاق را بزک کنند. اما نمیتوانند حتی در سطح هیأت حاکمه امریکا هم این کار را بکنند. خود امریکاییها گفتهاند که یک جمع بسیار محدودی از این تصمیم اطلاع داشتهاند و حالا خصوصاً منتقدان ترامپ آمدهاند بابت آثار این اتفاق، یقه او را گرفتهاند. درباره آینده، من نمیتوانم از الان بگویم بعداً چه میکنند اما مطمئن باشید که از ابعاد تشییع پیکر سردار سلیمانی هم که انجام خواهد شد شوکه میشوند و من بدون هیچ تردیدی معتقدم در ایران در روز تشییع جنازه شهید سلیمانی، یکی از بزرگترین تشییع جنازه های تاریخ را بعد از تشییع حضرت امام (ره) خواهند دید. امریکاییها در جریان ترور شهید سلیمانی بی عقلی کردند و فکر میکردند جریان مقاومت و جریان مبارزه با تروریسم تکفیری در منطقه صرفاً قائم به فرد ایشان است و بعد از او بازی عوض میشود و نمیدانستند که مختصات جریان مقاومت با آنچه که خیال میکنند تفاوت دارد. همین بی عقلی را هم دارند بر سر تخریب شخصیت او انجام میدهند و فکر میکنند با چهار تا اظهار نظر میتوانند وجهه او را خراب کنند. اگر اندکی در سر سردمداران کاخ سفید عقل باشد، بعد از دیدن تشییع جنازه این شهید خواهند فهمید که اصلاً مردم منطقه این چرندیات که سردار سلیمانی با 11 سپتامبر ارتباط داشته را نمیشنوند که بخواهند از آنها تأثیر بگیرند.
فهرست امیدها و ناامیدیهای سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر
این اسامی را به خاطر بسپارید
نیلوفر ساسانی
خبرنگار
شمارش معکوس برای اعلام اسامی فیلمهای بخش مسابقه سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر آغاز شده است. بر اساس شنیدهها، تصمیمگیری هیأت انتخاب هفت نفره این رویداد سینمایی تا روز دوشنبه 16 دیماه نهایی میشود و اسامی فیلمهای بخش مسابقه در این روز اعلام خواهد شد.
تب و تاب رسانهها و گمانهزنی درباره ترکیب فیلمهای بخش رقابتی جشنواره اما از حدود یک هفته پیش آغاز شده است. پس از اعلام پرحرف و حدیث فیلمهای بخش «نگاه نو» در هفته گذشته، حالا نگاهها بیش از گذشته به بخش مسابقه معطوف شده و فهرستهای احتمالی مختلفی از اسامی فیلمسازان حاضر در بخش مسابقه امسال منتشر شده است.
کارگردانهای رکورددار در جشنواره
طبق آخرین اخبار تمام فیلمهای کارگردانان سرشناس به جشنواره رسیده و جشنواره امسال به لحاظ حضور کارگردانان اسم و رسمدار و چهرههای شناخته شده جشنواره پرو پیمانی است؛ از مسعود کیمیایی و ابراهیم حاتمیکیا تا مجید مجیدی و حمید نعمتالله.
رأس فهرست گمانهزنیها هم به حضور همین سینماگران مشهور اختصاص دارد. مسعود کیمیایی با سابقهترین کارگردانی است که پیشبینی میشود با «خون شد» در جشنواره حضور داشته باشد. فیلمی که گویا خود فیلمساز تمایل چندانی برای حضور آن در جشنواره نداشته و به اصرار تهیهکننده فیلم به رقابت در بخش سودای سیمرغ رضایت داده است. بعد از کیمیایی، ابراهیم حاتمیکیا با هفت سیمرغ بلورین(کارگردانی/ فیلمنامه) و مجید مجیدی با چهار سیمرغ بلورین از جمله کارگردانهای رکورددار این دوره از جشنواره هستند. تا اینجای کار نسخه نهایی فیلم «خروج» ابراهیم حاتمیکیا به جشنواره رسیده و چنانچه مشکل خاصی پیش نیاید از «خورشید» مجید مجیدی هم در جشنواره رونمایی خواهد شد. بیش از یک دهه از آخرین حضور مجیدی در بخش مسابقه این رویداد سینمایی میگذرد. او سال 86 با فیلم «آواز گنجشکها» در بخش سودای سیمرغ جشنواره حضور داشت. «قاتل و وحشی» حمید نعمتالله که با حواشی فراوان و تغییر سرمایهگذار همراه بود از دیگر فیلمهایی است که نامش بهعنوان فیلمهای قطعی این دوره جشنواره دیده میشود.
فیلمسازان جوان اما کارکشته
بخش دوم پیشبینیهای رسانهای به فهرست فیلمسازان جوان آزمون پسداده اختصاص دارد. «روز بلوا» بهروز شعیبی و «مجبوریم» رضا درمیشیان از جمله فیلمهای همین بخش است. درمیشیان که ساختههای قبلیاش یعنی «عصبانی نیستم» و «لانتوری» در جشنواره حضوری موفق داشت در حالی فرم حضور جشنواره را برای «مجبوریم» پر کرد که ترجیح داد برای پرهیز از حاشیهها قید حضور دیگر فیلم مهم امسال –لامینور به کارگردانی داریوش مهرجویی- که تهیهکنندگیاش را بر عهده داشت، بزند. نیکی کریمی دیگر فیلمسازی است که بهعنوان تنها کارگردان زن این دوره از جشنواره نامش در این بخش دیده میشود. «آتابای» پنجمین فیلم نیکی کریمی است که از آن بهعنوان متفاوتترین فیلم این فیلمساز یاد میشود. در نهایت فهرست این بخش با «درخت گردو» تکمیل میشود. کارگردان این فیلم، محمدحسین مهدویان با پنجمین سال حضور پیاپی رکورددار حضور مستمر در جشنواره است. دو فیلم اول او «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فجر را گرفتهاند.
سامان سالور با فیلم «سه کام حبس» و ابراهیم ایرجزاد با «عنکبوت» که طبق شنیدهها ساختههای جدیدشان سوژهای ملتهب دارد از دیگر فیلمسازانی هستند که شانس اضافه شدن به این جمع را دارند. از زمان پیش تولید فیلم «عنکبوت» اخبار زیادی درباره داستان دومین تجربه کارگردانی ابراهیم ایرج زاد منتشر شد مبنی بر اینکه موضوع فیلم مربوط به سعید حنایی (قاتل عنکبوتی) است. در کنار این فیلمها، «عامه پسند» سهیل بیرقی و «مغز استخوان» حمیدرضا قربانی دیگر فیلمهایی هستند که برای اضافه شدن به این جمع رقابت دارند.
هیاهوی فیلم اولیها
بخش دیگر گمانهزنیها مربوط به فیلم اولیهای راه یافته به بخش مسابقه است که در این میان شانس فیلمهای «روز صفر» سعید ملکان و «شنای پروانه» محمد کارت پررنگتر از بقیه است. فیلم «کشتارگاه» عباس امینی از دیگر حریفان قدر فیلم اولی است که با توجه به تجربههای درخشان قبلی این کارگردان بهعنوان شانسهای اول راهیابی به بخش مسابقه از آن یاد میشود البته اگر اتفاق خاصی نیفتد و سهمیه فیلمهای ارگانی باعث حذف یکی از این سه فیلم نشود.
کمدیهای فجر 38
اما در دستهبندی مضمونی فیلمها در حوزه طنز، پیمان قاسمخانی محتملترین فیلمسازی است که رسانهها روی حضور قطعی آن اتفاق نظر دارند. «خوب بد جلف؛ ارتش سری» بخش دوم فیلم پرفروش «خوب بد جلف» است که بارها خبر اکران آن در ایام مختلف سال شنیده شد اما در نهایت سازندگان فیلم تصمیم گرفتند از آن در جشنواره فیلم فجر رونمایی شود. «سگ بند» دومین تجربه کارگردانی مهران احمدی بعد از «مصادره» دیگر فیلم کمدی است که شانس اضافه شدن به بخش مسابقه را دارد.
این اسامی را به خاطر بسپارید
در نهایت از دیگر فیلمهایی که اسامیشان در اغلب لیستهای احتمالی بخش مسابقه مشترک است میتوان به «ستاره بازی» هاتف علیمردانی، «دوزیست» برزو نیکنژاد، «پسرکشی» هادی کریمی، «آبادان یازده ۶۰»مهرداد خوشبخت، «میجر» احسان عبدیپور و «عروسی مردم» مجید توکلی اشاره کرد.
معاون سازمان بهزیستی در گفت و گو با «ایران» اعلام کرد
ممنوعیت پیمانکاران در به کارگیری کودکان زباله گرد
پرستو رفیعی / زبالهگردی یکی از بدترین اشکال کار کودکان است که جامعه را با معضلات بسیاری مواجه کرده است تا جایی که طیبه سیاوشی شاهعنایتی ، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، در اجرای ماده ۲۰۷ آییننامه داخلی مجلس از محمد شریعتمداری، وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی درباره مأموریت این وزارتخانه در زمینه سیاستگذاری اجتماعی و برنامهریزی در خصوص زبالهگردی کودکان، تدابیر صورت گرفته برای حذف زبالهگردی این قشر از جامعه و نظارتهای صورتگرفته این وزارتخانه برای ایجاد انسجام بین دستگاههای مختلف سؤال کرد.
نایبرئیس مجمع نمایندگان استان تهران در این باره گفت: تولید ثروت عظیم در بحث زباله گردی، میتواند بهانهای برای عدم رسیدگی به این معضل اجتماعی باشد. در حقیقت پیمانکاران بدون سرمایه اولیه فعالیت خود را در این حوزه آغاز میکنند و از آنجایی که وزارت کار نظارتی بر قراردادهای این پیمانکاران ندارد با افزایش حضور کودکان در این حوزه مواجه شدهایم بهطوری که 75 درصد جمعیت زبالهگردان را کودکان تشکیل میدهند.
محمد شریعتمداری وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی هم طی دستوری سازمان بهزیستی را مکلف کرد ظرف مدت دو هفته، برنامه جامع عملی برای مبارزه با زبالهگردی کودکان را تدوین و ارائه کند.
مسعودی: حضور کودک در خیابان مخالف مصالح کودک است
حبیبالله مسعودی فرید، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی درباره اقداماتی که سازمان بهزیستی تاکنون انجام داده به «ایران» گفت: از نظر سازمان بهزیستی حضور کودک در خیابان مخالف مصالح کودک است و تفاوت ندارد که این کودکان ایرانی باشند یا خارجی. در بحث سامان دهی کودکان در تأمین منابع با مشکلاتی مواجه هستیم بهطوری که حدود 60درصد از منابعی که تاکنون اختصاص داده شده، تأمین شده است. ما هنگامی که برای حل این آسیب اقدام میکنیم علاوه بر شناسایی و ساماندهی با موضوع توانمندسازی مواجه هستیم که اگر بدرستی انجام نشود این فرآیند کامل نخواهد شد و کودکان دوباره به چرخه کار بازخواهند گشت.
وی در ادامه به برگزاری جلسات متعدد با شهرداری برای جلوگیری از بهکارگیری کودکان در موضوع جمعآوری زباله اشاره کرد و افزود: در این جلسات مقرر شد به کارگیری کودکان در فرآیند زباله گردی از سوی پیمانکاران منع شود. به این معنا که اگر هریک از شهروندان در خیابان با کودک زباله گرد مواجه شدند میتوانند با خط 137 به شهرداری اطلاع دهند تا با پیمانکار منطقه برخورد قانونی صورت گرفته و از بهکارگیری کودکان جلوگیری شود. وی تأکید کرد: البته همچنان به جلسات خود با مسئولان شهرداری و وزارت کشور ادامه خواهیم داد تا به برنامه مشترک و روشنی برای مبازره با این پدیده برسیم.
مسعودی فرید ادامه داد: بخش عمدهای از این کودکان اتباع غیرایرانی هستند از اینرو اداره اتباع وزارت کشور هم باید در این زمینه وارد شود و اقدامات حمایتی لازم را انجام دهد. البته طی مذاکراتی که با اداره اتباع انجام دادیم به این توافق رسیدهایم که بهزیستی تا زمانی که این کودکان در ایران هستند بر مراکز نگهداری آنها نظارت کند تا شرایط مناسبی برای آنها فراهم شود و کودک به مراکز اتباع بزرگسالان ارجاع داده نشوند.
وی گفت: اداره اتباع در این زمینه باید سرعت بیشتری داشته باشد تا با انباشتگی کودکان در این مراکز مواجه نشویم. معاون اجتماعی سازمان بهزیستی تأکید کرد: در بحث کودکان زباله گرد از نظر تئوریک و فرآیند انجام کار هیچ مشکلی وجود ندارد و نیازمند حمایتهای مالی هستیم. با دستور وزیر بازنگری های فشرده روی برنامه هایی که از قبل داشتیم صورت گرفته که ظرف چند روز آینده اعلام خواهد شد.
بررسی لایحه سهمیههابهکنکور 99 نمی رسد
هدی هاشمی/ نیمه دوم آذر ماه امسال دولت لایحه توزیع عادلانه فرصتها و امکانات در آموزش عالی را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه داد تا این شورا درباره یکی از مهمترین آزمونهای علمی کشور تصمیمگیری کند؛ لایحهای که به درخواست منتقدان اعمال سهمیه در کنکور از سوی دولت تدوین شده است. اختصاص سهمیه به برخی از افراد خاص در دو دهه گذشته واکنشهای زیادی را در پذیرش دانشجو به وجود آورده است.
برخی از داوطلبان معتقدند اختصاص سهمیه موجب شده تا عدالت آموزشی کنکور زیر سؤال برود برای همین وزارت علوم با همکاری وزارت بهداشت لایحه سهمیهها را تدوین کردند. در این لایحه؛ سهمیههای کنکور از 19 مورد به 3 مورد کاهش یافت و سهمیه اعضای هیأت علمی، بومی گزینی، بومی منطقهای و بومی ناحیهای هم حذف شده است.
با این حال دیروز وزیرعلوم اعلام کرد که ساماندهی سهمیههای کنکور به آزمون 99 نمیرسد. منصور غلامی میگوید: شاید تا زمان برگزاری آزمون سراسری سال آینده، ساماندهی سهمیهها به زمان بیشتری نیاز داشته باشد و بعد از پایان مهلت ثبتنام، اجازه تغییر دیگری در کنکور نمیدهیم. البته همین خبرهم با واکنش بسیاری از داوطلبان کنکور مواجه شد.
داوطلبان کنکور بر این باورند که به خاطر اعمال سهمیهها با وجود داشتن نمرههای بالا نتوانستند در دانشگاه قبول شوند و در سوی دیگر هم برخی از داوطلبان امیدوار بودند که با اعمال این سهمیهبندی دیگر شاهد ورود فرزندان اعضای هیأت علمی با سهمیه خاص به دانشگاهها نباشند چرا که موضوع سهمیه فرزندان اعضای هیأت علمی هم یکی از موضوعات مهم مورد بحث منتقدان است. منتقدان اعلام کرده بودند که بیش از هزار نفر از فرزندان اعضای هیأت علمی از سهمیه کنکور استفاده کردهاند.
با این همه رئیس سازمان سنجش آموزش کشور به «ایران» میگوید که موضوع سهمیهها باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب برسد تا آنها برای کنکور 99 آنرا اعمال کنند.
ابراهیم خدایی بسیار امیدوار است که شورای عالی انقلاب فرهنگی هر چه زودتر این لایحه را در دستور کار خود قرار دهد تا داوطلبان با آرامش بیشتر در کنکور 99 شرکت کنند.
او در این باره میافزاید: موضوع عدالت آموزشی در کنکور مورد توجه ما و همچنین دولت هم بوده است برای همین لایحه توزیع عادلانه فرصتها و امکانات در آموزش عالی را تدوین کردیم و دولت هم این لایحه را در هفته جاری به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع داد. اما آنطور که از شورا خبر آمده تصمیمگیری درباره این لایحه به سال 99 نمیرسد.
رئیــــــــــس سازمان سنجش اظهار میدارد : وزارت علوم به همراه وزارت بهداشت به توافق کامل در زمینه سهمیهها رسیدهاند و در نهایت لایحهای بسیار دقیق را تدوین کردهاند تا داوطلبان در سال آینده با احساس عدالت این آزمون را پشت سر بگذارند اما خبرهایی که میرسد این است که شورا هنوز بررسی لایحه را در دستور کار خود قرار نداده است.
خدایی میگوید: ما از شورای عالی انقلاب فرهنگی درخواست میکنیم که این لایحه را برای آرامش داوطلبان در دستور کار خود قرار دهد. در این لایحه تأکید کردهایم اگر قرار است امتیازی به افراد خاص داده شود بهصورت مازاد سهمیه اختصاص پیدا کند. بیش از ۱۹ نوع سهمیهبندی در کنکور داشتهایم و حالا ما پیشنهاد دادهایم که این سهمیهها به ۳ مورد برسد.
اگر این لایحه در شورا تصویب شود از این پس فقط سهمیه ایثارگران، مناطق محروم و استعدادهای درخشان وجود دارد. سهمیههای بومی گزینی، بومی منطقهای، بومی قطب و بومی ناحیهای و فرزندان اعضای هیأت علمی، سهمیههای قهرمانان، حافظان قرآن، بهیاری و کشاورزی را حذف کردهایم. همچنین سهمیه مناطق محروم هم دستخوش تغییرات جدی شده است و تنها بر اساس نیاز منطقهای و مصوبه شورای گسترش دانشگاهها اعمال میشود.
گزارش منتشر شده از سوی محققان دانشگاه «بالتیمور» امریکا نشان می دهد
ضربه 78میلیارد دلاری اخبار جعلی به پیکر اقتصاد جهان
میترا جلیلی
خبرنگار
امروزه شاهد انتشار حجم وسیعی از اخبار جعلی و اطلاعات غلط و گمراهکننده در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هستیم و بسیاری معتقدند که رویدادهای سرنوشت ساز کشورها ازجمله انتخابات میتوانند از این اخبار تأثیر بگیرند یا در سایه انتشار این اطلاعات غلط، ضربهای سنگین به ساز و کارهای دموکراتیک وارد شود. اهمیت این موضوع تا آنجاست که مؤسسات پژوهشی مختلف بر تأثیر این اخبار بر اقتصاد جهان مطالعاتی گسترده داشتهاند و یکی از این گزارشهای اقتصادی که توسط محققان دانشگاه بالتیمور انجام شده است، نشان میدهد اخبار جعلی هرسال حدود 78میلیارد دلار به اقتصاد جهان آسیب میرساند.
افزایش هزینه مقابله با اطلاعات جعلی
این روزها شاهد انتشار انواع اخبار جعلی و فیک در جهان هستیم که این موضوع نه تنها بر میزان اعتماد مردم تأثیر گذاشته است بلکه بر اقتصاد کشورها نیز اثر دارد. گزارش محققان دانشگاه بالتیمور هزینه اقتصادی ناشی از این اخبار جعلی را مورد بررسی قرار داده و عنوان کرده است مبلغی که دولتها و شرکتهای تجاری مجبورند برای مقابله با انتشار اخبار فیک هزینه کنند نیز روندی رو به رشد دارد.
این گزارش اقتصادی که با استفاده از دیتاهای موجود و نیز مصاحبه با افراد صاحبنظر در این حوزه ارائه شده، نشان میدهد که اخبار جعلی هرسال حدود 78میلیارد دلار به اقتصاد جهان آسیب میرساند و البته اگر به هزینههای اقتصادی انتشار این اخبار با دیدهای ریزبینتر نگاه کنیم و هزینههای غیرمستقیم اقتصادی را نیز در نظر بگیریم، میبینیم که این آمار و ارقام ابعاد گسترده تری پیدا میکنند.
از هزینههای غیرمستقیم اقتصادی میتوان به کاهش اعتماد به مؤسسات و شرکتهای بزرگ یا سیاستمداران و شخصیتهای برجسته اشاره کرد. انجماد در فعالیتهای نوآورانه بهدلیل بیمیلی مردم به حضور در چنین فعالیتهایی، از دست رفتن ارزش نام تجاری برندها یا شرکتهای زنجیرهای و همچنین لطمه خوردن اعتبار نهادها و سازمانهایی ازجمله پلیس و ارتش، هریک میتواند بر میزان خسارتهای اقتصادی برآورده شده در این گزارش بیفزاید. گاه از دست رفتن اعتبار یک شرکت، مؤسسه و... را با هیچ مبلغی نمیتوان جایگزین کرد. با توجه به این موضوع، برخی معتقدند که میزان خسارت اقتصادی ناشی از اخبار جعلی در جهان را حتی میتوان تا مرز 100میلیارد دلار تخمین زد.
نگرانیهای انجمن جهانی اقتصاد
موضوع انتشار اخبار جعلی، مورد توجه انجمن جهانی اقتصاد نیز قرار گرفته است. این انجمن با توجه به همه این موارد، انتشار اخبار جعلی را درمیان بالاترین خطرهای جهانی ردهبندی کرده است. کارشناسان این انجمن معتقدند در اقتصاد جهانی، اعتماد بسیار مهم است درحالی که انتشار اخبار جعلی بر توانایی افراد در گرفتن تصمیمات معقول و آگاهانه تأثیر بسیار منفی میگذارد.
ازسوی دیگر بههرحال انتشار اخبار غلط، بسیار راحت است و از آنجا که اخبار جعلی، بیش از همه تبلیغات روی پلتفرمها را نشانه میگیرد، باید فکری به حال این موضوع کرد. از نگاه کارشناسان انجمن جهانی اقتصاد، ازآنجا که هیچ ابزار خاصی برای راستی آزمایی محتوای این اخبار وجود ندارد در حال حاضر به هیچ عنوان نمیتوان مانع انتشار چنین اخباری شد و حتی میتوان گفت که انتشار اطلاعات غلط و گمراهکننده همچنان تا زمانی نامشخص ادامه خواهد داشت. این محققان همچنین معتقدند آنچه مسلم است اینکه با تبلیغ، اشتراکگذاری و تکثیر اخبار جعلی در وب سایتها، اخبار بدون منبع زیادی منتشر خواهد شد و به همین دلیل هم ما هنوز راه درازی در پیش داریم تا انتشار این اطلاعات غلط را ریشه کن کنیم.
طبق گزارش انجمن جهانی اقتصاد، چنین اخباری بر بخشهای مختلف ازجمله حوزه سلامت، تجارت الکترونیک، رسانه و امور مالی خسارتهای زیادی وارد کرده است تا جایی که انتشار اطلاعات غلط در حوزه سلامت، سالانه حداقل ضرر 9میلیارد دلاری را در جهان متوجه این بخش کرده است. بهعنوان مثال اخبار جعلی که درباره واکسیناسیون روی فیسبوک منتشر شد و بسیاری از مردم را در این زمینه دچار شک و تردید کرد، یکی از این نمونهها محسوب میشود.
انتشار اخبار جعلی در حوزه مالی نیز سالانه ضرری 17میلیارد دلاری به این بخش وارد میکند. بخشی از اطلاعات فیک منتشر شده نیز به اعتبار اشخاص یا شرکتها، بانکها و... صدمه زیادی وارد میکند و حتی تخمین زده شده است که اعتبار حقیقی یا حقوقی اشخاص در نتیجه انتشار این اطلاعات غلط، سالانه 9میلیارد دلار خسارت میبیند. همچنین این گزارش نشان میدهد که برندها هرسال از انتشار اخبار جعلی متضرر میشوند و تبلیغات گمراهکننده برای برندها سالانه حداقل 235میلیون دلار خسارت درپی داشته است. طبق این مطالعه، سالانه حداقل 400میلیون دلار در عرصههای سیاسی برای انتشار اخبار جعلی هزینه میشود.
پراکندگی اخبار فیک در جهان
دانشگاه پرینستون نیز در زمینه انتشار اخبار جعلی به تحقیق پرداخته و یادآور شده است که در انتخابات سال 2016 امریکا و در کمپینهای این رویداد سیاسی، مقالات جعلی حداقل 2.6درصد از کل خبرها را به خود اختصاص داده بودند. البته این گزارش نگاهی هم به آینده دارد و با توجه به میزان فعلی انتشار اخبار جعلی، تخمین میزند که در انتخابات 2020 ریاست جمهوری امریکا، حدود 200میلیون دلار برای تبلیغات، تقویت و تکثیر اطلاعات غلط در کمپینها هزینه خواهد شد.
این اخبار جعلی تنها به امریکا ختم نمیشود و در سایر نقاط جهان هم داستانی مشابه را شاهد هستیم. بهعنوان مثال انتشار اخبار غلط در انتخابات سال 2019هندوستان، خسارت 140میلیون دلاری برای این کشور به همراه داشت یا در برزیل در سال 2018، انتشار اخبار جعلی ضرری 34میلیون دلاری را برای این کشور رقم زد. انتخابات در کنیا نیز با اخبار جعلی پیوند خورد و انتشار اطلاعات غلط و گمراهکننده در عرصه سیاسی این کشور منجر به خسارت 20میلیون دلاری شد. در آفریقای جنوبی نیز توسعه و انتشار اخبار فیک بیش از 2.7میلیون دلار هزینه برای این کشور به همراه داشته است. این گزارش همچنین نقبی به سال 2017 میلادی زده و یادآور شده است که در این سال انتخابات بریتانیا نیز مورد هجوم اخبار جعلی قرار گرفته و میزان خسارت آن حداقل یک میلیون دلار تخمین زده شده است.
اگر هم بخواهیم به نمونههای عینی خسارتهای اخبار جعلی اشاره کنیم میتوان به خبر توئیتری جعلی منتشر شده درسال 2012 اشاره کرد. در این سال یک کاربر توئیتر با هک کردن اکانت توئیتر وزیر کشور روسیه، در توئیتی نوشت: بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه کشته یا مجروح شده است که همین خبر جعلی منجر به افزایش نرخ نفت خام شد.
همچنین در سال 2015، بعد از انتشار خبر جعلی مبنی بر پیشنهاد خرید توئیتر با بهای 31میلیارد دلار، سهام این شبکه اجتماعی بیش از 8درصد افزایش یافت. انتشار اخبار جعلی سال 2017 درباره کشته شدن بنیانگذار ارز مجازی اترئوم در یک سانحه رانندگی نیز سبب کاهش ارزش این کمپانی شد.
مهم ترین نماد شهری انزلی قربانی تهرانیزه شدن
فانوس انزلی پیدا نیست
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
دیگر نیازی به گفتن نیست که یکسره یادآوری کنیم یک پای ساخت و ساز در شهرها و روستاهای ما خراب کردن و از بیخ و بن برکندن است. گاهی هم مثل «برج ساعت» یا فانوس دریایی انزلی، خراب نمیکنیم اما کاری که میکنیم کم از ویرانی نیست. خب انزلی هم باید تهرانیزه شود، اینکه طبیعی است؛ مثل همه شهرهای ما که باید یکسره بافت بومی خود را از دست بدهند تا آپارتمانهای قشنگ مد روز جایشان را بگیرند. به هرحال چرا نباید در گیلان یا کردستان یک برج بلند با آسانسوری قشنگ داشت؟
اگر انزلی رفته باشید حتماً برج معروف ساعتش را هم دیدهاید، همان منارهای که در مرکز شهر قرار دارد و به فانوس دریایی انزلی معروف است. اما حالا قرار است یک برج شیک و مدرن با همان آسانسورهای قشنگ در 50 متری این فانوس قدیمی سربرآورد و ثابت کند که دیگر دوره این جور چیزها گذشته و تئوریهایی مثل منظر شهری و هویت شهری و معماری بومی و فلان و بهمان هم فقط به درد تدریس در دانشگاه یا نوشتن در مطبوعات میخورد.
خوشبختانه مردم انزلی چندان تمایلی به تهرانیزه شدن ندارند و در طومار بلند بالایی که 2 هزار نفر هم آن را امضا کردهاند از مسئولان خواستهاند ساخت و ساز در حریم برج ساعت شهرشان که در فهرست آثار ملی هم ثبت شده، متوقف شود.
این نگرانی فقط مخصوص مردم انزلی نیست و در بسیاری از شهرهای استان گیلان مردم همچنان نگرانیهای مشابهی دارند. مردم این استان، مدتهاست با بیتوجهی به آثار قدیمی و فرهنگیشان درگیرند. محلیها میگویند خیلی از خانههای تاریخی رشت و انزلی به حال خود رها شده و خیلی از آنها دیگر به مخروبه تبدیل شدهاند.
یاد محله پیراسرای رشت میافتم با آن همه خانه تاریخی و قدیمیاش؛ بجز پیرسرا در استادسرا، در خیابان هایی چون ساغری سازان، مطهری و سردار جنگل رشت هم خانههای تاریخی زیادی می توان دید؛ خانههایی که رها شده و کسی به فکر مرمتشان نیست. برخی از بناها را میراث فرهنگی استان گیلان، شناسایی و ثبت کرده و برخی هم در روند انتقال ارث و داستانهای پیچیده خانوادگی، بیصدا و آرام ویرانه شده یا درحال نابودی هستند.
آرمین صافدل، فعال اجتماعی و از مردم بندرانزلی در این باره میگوید: «شهرداری انزلی بدون اجازه گرفتن از سازمان میراث فرهنگی، مجوز ساخت و ساز ساختمانی هفت طبقه در 50 متری برج ساعت را داده است. ساختمان جدید کاملاً این بنای زیبای قدیمی را تحتالشعاع قرار میدهد؛ بنایی که یادآور دریا، ملوان و خیلی چیزهای دیگر است که با هویت این شهر گره خورده. این برج درست مثل دریا و تالاب برای شهروندان اهمیت دارد و همان قدر مردم به آن اهمیت میدهند که به خشک شدن تالاب و دریا. شهر ما با همین نمادها معنا پیدا میکند.»
برج ساعت انزلی قدمتی 204 ساله دارد و مهم ترین نشانه شهری بندر انزلی به حساب میآید، مثل برج ایفل در پاریس و برج ساعت بیگ بن در لندن. کارشناسان میگویند برج ساعت انزلی از برج بیگ بن لندن هم قدیمیتر است.
مریم در یکی از مغازههای صنایع دستی انزلی میگوید: «برای ما واقعاً تکان دهنده است که آثار قدیمی مهم در گیلان این طور با بیتوجهی رها شده یا این طور به حریمشان تعرض میشود. گردشگران شمال هم برای سفر به این منطقه دلمشغولیهای دیگری دارند و معمولاً برای دیدن جنگل، کوه و دریا برنامهریزی میکنند و تقریباً کسی در سفر به گیلان وقتش را برای بازدید از آثار تاریخی نمیگذارد، اما این به آن معنا نیست که ما آثار تاریخی باارزشی نداریم.»
برج ساعت یا فانوس دریایی انزلی با 28متر ارتفاع در سال 1194 شمسی به دستور خسرو خان گرجی حاکم گیلان ساخته شد وهدف از بنای آن دیده بانی راحت تر دریا همچنین دید بهتر دریانوردان و استفاده از روشنایی مناره بود. برای همین همیشه چراغی بالای برج روشن بوده و نگهبانی هم در آن به کشیک میایستاده است. درسال ۱۳۰۷ شمسی، شهرداری پس از مرمت این برج، ساعتی چهارسو از آلمان خرید و برفراز آن جای داد. در سال ۱۳۶۹ نیز ساعت قدیمی را که دیگر فرسوده شده بود تعویض کردند و یک ساعت الکتریکی را به جای آن نصب کردند.
محسن یکی دیگر از شهروندان این شهر است که به ساخت و ساز درحریم برج ساعت معترض است می گوید: «من هم مثل خیلی دیگر از شهروندان به ساخت و ساز در حریم این برج اعتراض دارم. متأسفانه درنهایت هم با این همه اعتراض و طومار و امضا حکم به تخریب ساختمان داده نشد و تنها جریمه 214 میلیونی برای سازندهاش در نظر گرفتند. آیا واقعاً ارزش بناهای قدیمی شهر ما همین قدر است؟ آیا همین که جریمه یک تخلفی را بدهند، باقی مسائل حل است؟ آیا هیچکدام ازمسئولان شهری به اهمیت نشانههای شهری واقفند؟ ما از مسئولان بالادستی خواهش میکنیم به این موضوع ورود کنند.»
فعالان اجتماعی این شهر میگویند طبق قانون حمایت از بافتهای تاریخی هرساخت و ساز خلافی که در بافت تاریخی شهرها انجام شود در کمیسیون 100 بررسی میشود و حکم به تخریب آن داده میشود. در این اعتراض جمعی مدیرکل میراث فرهنگی و صنایع دستی گیلان هم با صدور نامهای خطاب به دادستان بندر انزلی از شهرداری بهدلیل صدور پروانه ساختمانی بدون استعلام از این دستگاه اجرایی و در نظر نگرفتن ضوابط و طرح تفصیلی در حریم برج ساعت که جزو آثار ملی ایران است، شکایت کرد. همچنین در بخشی از طومار مردمی آمده است:
«در سالهای اخیر با شدت گرفتن ساخت و سازهای بیرویه در بافت مرکزی شهر انزلی بسیاری از مناظر، عناصر و ابنیه هویتمند و باارزش شهری مورد تخریب فیزیکی یا بصری قرار گرفته درحالی که معماری و شهرسازی بافت مرکزی انزلی از نمودهای برجسته ورود تجدد به ایران است و حفظ آنها از جنبه مادی و معنوی حائز اهمیت است... اما تاکنون کمیسیونهای رسیدگی به تخلفات نیز از صدور حکم تخریب بنا خودداری کردهاند.»
سارا دانشجو یکی دیگر از شهروندان بندرانزلی در این باره میگوید: «واقعا چه کسی است که ارزش برج ساعت یا مناره را نداند؟ سالهاست ما شهروندان انزلی به این ساخت و سازها اعتراض میکنیم اما نتیجه این میشود که بنایی بدون هرگونه تابلو برای معرفی تعداد طبقات در نزدیکی برج ساعت ساخته میشود؛ درحالی که همه میدانند در محدوده قدیمی شهر ساخت بناهایی بیشتر از چند طبقه ممنوع است.»
آرمین صافدل که از اعضای انجمن طرفداران توسعه بندرانزلی هم هست به اعتراض اعضای این انجمن اشاره میکند: «ساخت و ساز در بافت تاریخی و قدیمی این شهر باعث آسیبهای فراوانی به منظره میدان اصلی شهر شده؛ بیشک برج ساعت مهمترین نماد شهری در استان گیلان است، تخریب منظر بصری این نماد هویت شهر را در معرض تهدید قرار داده و با وجود تضاد آشکار ساخت و ساز در حریم برج ساعت با طرحهای توسعه شهری و ضوابط میراث فرهنگی، انجام شده؛ تأسف برانگیز آنکه شورای شهر انزلی هم که مهمترین نهاد مردمی در این شهر است در این باره اقدام جدی نکرده.»
مردم شهر بندرانزلی نگران شهرشان هستند، همان طور که مردم رشت نگران نمادهای شهریشان هستند. آنها میگویند اغلب مسئولان این نگرانیها را جدی نمیگیرند. همانطور که کسی نگران ویران شدن خانههای قدیمی رشت نیست. حالا دیگر فقط مسأله نگرانی آلودگی آب دریا و خشک شدن تالاب نیست و کار به از دست رفتن بافت بومی کوچه و محله و شهر رسیده است. مردم برای شنبه بازار قدیمی شهرهم نگرانند همین طور بالکنهایی که به فضای رودخانهها تعرض کردهاند و...
دروغپراکنی به قصد اقناع افکار عمومی
رامین مهمانپرست
سخنگوی پیشین وزارت خارجه
جنایت ایالات متحده امریکا در به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی و همرزمانش، از جنایات کم نظیری است که دونالد ترامپ رئیس جمهوری این کشور مسئولیت آن را به طور رسمی برعهده گرفته است. او با قبول این مسئولیت، پذیرفته است که تروریسم دولتی در امریکا به طور کامل شکل گرفته و راه را برای شکایت از خود و همکارانش در دادگاههای بینالمللی به دلیل وقوع چنین جنایت جنگی هموار میسازد.تنها چند ساعت پس از این حادثه تأسفبار، صحبتها و اظهارات مقامات امریکایی قابل تأمل است. مایک پنس، معاون رئیس جمهوری امریکا در جمع خبرنگاران دلیل تصمیم به ترور سردار سلیمانی را حمایت از تروریستهای 11 سپتامبر 2001 دانست و مایک پمپئو وزیر خارجه این کشور هم، هدف از چنین اقدامی را از هم گسیختن «حملهای قریبالوقوع» که میتوانست به قیمت جان شهروندان امریکایی در خاورمیانه تمام شود، اعلام کرد.
این سخنان بدون معنا و مفهوم مقامات امریکایی، بی پایهترین تحلیل و اعلام مواضعی است که تاکنون شنیده شده است. هیچ کس در دنیای امروز چنین حرفهای بدون پشتوانه و بیمحتوا را نخواهد پذیرفت. سردار سلیمانی بزرگترین علت خشم و ناراحتی آقای ترامپ و دوستانش بود. چرا که تروریستهایی که توسط ایالات متحده پرورش و حمایت و هدایت شده بودند تا در عراق و سوریه و سایر کشورهای منطقه منافع امریکاییها را تأمین کنند، با رشادتهای سردار سلیمانی و یارانشان سرکوب شدند. شهید سلیمانی بزرگترین سردار مقابله با تروریسم بود.با حملات تروریستی بامداد جمعه، دولت امریکا ثابت کرد که در اصول اخلاقی به قهقرا رسیده و شخصیتی به دور از اصول انسانی ریاست آن را به عهده گرفته که سیاست تروریسم دولتی را ترویج میکند. رئیس جمهوری امریکا بزرگترین خیانت را در حق مردم امریکا انجام داد و امنیت را از آنان در کشورهای مختلف ساقط کرد. زمانی که سربازان این کشور شخصیتهای انسانی و محبوب ملتهای دیگر را با دستور مستقیم رئیس جمهوری ترور میکنند به تحریک احساسات مردمی در نقاط مختلف جهان و بخصوص در منطقه دامن میزنند. از این رو باید هر لحظه انتظار پاسخ متقابل را داشته باشند. دونالد ترامپ به جای ایجاد صلح و ثبات در دنیای امروز، تنش و درگیری را در دستور کار قرار داده است. او باید تبعات این خودسریها و جنایات را بپذیرد. خندههای کوتاه ایشان در آینده بسیار نزدیک به تلخی تبدیل خواهد شد. کمترین واکنش مردم در کشورهای منطقه اخراج مقامات و نیروهای امریکایی خواهد بود و این گام با اخراج امریکا از عراق شروع و در آینده نیز در سایر کشورها ادامه خواهد یافت.
امریکاییها در این منطقه دیگر جایی نخواهند داشت و بعید است که دست به ریسک زده و بخواهند با تداوم حضور خود چنین خطری را برای خود بخرند. از نگاه مردم منطقه، دولت ایالات متحده تروریست است و چون کشورهای منطقه با تروریسم مخالف هستند همان رفتاری را با امریکاییها خواهند کرد که با تروریستها کردهاند.
برخلاف ادعاهای آنها در باره برنامهریزی سردار سلیمانی جهت ضربه زدن به نیروهای امریکایی، هیچ سند و مدرکی ناظر بر اثبات ادعای خود مطرح نکردهاند. امریکاییها از مدتها پیش کینه سردار سلیمانی را بر دل داشتند. آنها به داعش دل بسته بودند و فکر میکردند که با کمک این گروه، میتوانند حکومتهای مردمی منطقه را به زانو دربیاورند و پس از آن هم جریان تروریستی وهابی را به سمت ایران بکشانند. آنها وقتی در نقشههای خود شکست خوردند عامل اصلی آن را در وجود فرماندهی نهادهای مردمی در منطقه و بویژه محبوبیتی دیدند که سردار سلیمانی داشت.دیر زمانی بود که آنان به دنبال ترور سردار بودند و حرفهایی که امروز از سوی امریکاییها مطرح میشود، کاملاً بیاساس است. سردار سلیمانی نه تنها در پی هیچ عملیات تروریستی نه در عراق و نه در هیچ یک از کشورها نبود بلکه قهرمان ما در برابر تروریسم بوده است.
حال، مقامات امریکایی چارهای جز دروغ پراکنی ندارند. آنها وقتی که دست به جنایت و ترور میزنند بنا به وحشتی که از تبعات آن دارند، مجبور هستند که برای اقناع افکار عمومی، مطالب بیاساسی را ارائه کنند تا جلوی نگرانیهای آنان را بگیرند. چرا که تبعات تصمیمات وحشیانه و جنایتکارانه دولت امریکا را مردم این کشور خواهند پرداخت.
سخنگوی پیشین وزارت خارجه
جنایت ایالات متحده امریکا در به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی و همرزمانش، از جنایات کم نظیری است که دونالد ترامپ رئیس جمهوری این کشور مسئولیت آن را به طور رسمی برعهده گرفته است. او با قبول این مسئولیت، پذیرفته است که تروریسم دولتی در امریکا به طور کامل شکل گرفته و راه را برای شکایت از خود و همکارانش در دادگاههای بینالمللی به دلیل وقوع چنین جنایت جنگی هموار میسازد.تنها چند ساعت پس از این حادثه تأسفبار، صحبتها و اظهارات مقامات امریکایی قابل تأمل است. مایک پنس، معاون رئیس جمهوری امریکا در جمع خبرنگاران دلیل تصمیم به ترور سردار سلیمانی را حمایت از تروریستهای 11 سپتامبر 2001 دانست و مایک پمپئو وزیر خارجه این کشور هم، هدف از چنین اقدامی را از هم گسیختن «حملهای قریبالوقوع» که میتوانست به قیمت جان شهروندان امریکایی در خاورمیانه تمام شود، اعلام کرد.
این سخنان بدون معنا و مفهوم مقامات امریکایی، بی پایهترین تحلیل و اعلام مواضعی است که تاکنون شنیده شده است. هیچ کس در دنیای امروز چنین حرفهای بدون پشتوانه و بیمحتوا را نخواهد پذیرفت. سردار سلیمانی بزرگترین علت خشم و ناراحتی آقای ترامپ و دوستانش بود. چرا که تروریستهایی که توسط ایالات متحده پرورش و حمایت و هدایت شده بودند تا در عراق و سوریه و سایر کشورهای منطقه منافع امریکاییها را تأمین کنند، با رشادتهای سردار سلیمانی و یارانشان سرکوب شدند. شهید سلیمانی بزرگترین سردار مقابله با تروریسم بود.با حملات تروریستی بامداد جمعه، دولت امریکا ثابت کرد که در اصول اخلاقی به قهقرا رسیده و شخصیتی به دور از اصول انسانی ریاست آن را به عهده گرفته که سیاست تروریسم دولتی را ترویج میکند. رئیس جمهوری امریکا بزرگترین خیانت را در حق مردم امریکا انجام داد و امنیت را از آنان در کشورهای مختلف ساقط کرد. زمانی که سربازان این کشور شخصیتهای انسانی و محبوب ملتهای دیگر را با دستور مستقیم رئیس جمهوری ترور میکنند به تحریک احساسات مردمی در نقاط مختلف جهان و بخصوص در منطقه دامن میزنند. از این رو باید هر لحظه انتظار پاسخ متقابل را داشته باشند. دونالد ترامپ به جای ایجاد صلح و ثبات در دنیای امروز، تنش و درگیری را در دستور کار قرار داده است. او باید تبعات این خودسریها و جنایات را بپذیرد. خندههای کوتاه ایشان در آینده بسیار نزدیک به تلخی تبدیل خواهد شد. کمترین واکنش مردم در کشورهای منطقه اخراج مقامات و نیروهای امریکایی خواهد بود و این گام با اخراج امریکا از عراق شروع و در آینده نیز در سایر کشورها ادامه خواهد یافت.
امریکاییها در این منطقه دیگر جایی نخواهند داشت و بعید است که دست به ریسک زده و بخواهند با تداوم حضور خود چنین خطری را برای خود بخرند. از نگاه مردم منطقه، دولت ایالات متحده تروریست است و چون کشورهای منطقه با تروریسم مخالف هستند همان رفتاری را با امریکاییها خواهند کرد که با تروریستها کردهاند.
برخلاف ادعاهای آنها در باره برنامهریزی سردار سلیمانی جهت ضربه زدن به نیروهای امریکایی، هیچ سند و مدرکی ناظر بر اثبات ادعای خود مطرح نکردهاند. امریکاییها از مدتها پیش کینه سردار سلیمانی را بر دل داشتند. آنها به داعش دل بسته بودند و فکر میکردند که با کمک این گروه، میتوانند حکومتهای مردمی منطقه را به زانو دربیاورند و پس از آن هم جریان تروریستی وهابی را به سمت ایران بکشانند. آنها وقتی در نقشههای خود شکست خوردند عامل اصلی آن را در وجود فرماندهی نهادهای مردمی در منطقه و بویژه محبوبیتی دیدند که سردار سلیمانی داشت.دیر زمانی بود که آنان به دنبال ترور سردار بودند و حرفهایی که امروز از سوی امریکاییها مطرح میشود، کاملاً بیاساس است. سردار سلیمانی نه تنها در پی هیچ عملیات تروریستی نه در عراق و نه در هیچ یک از کشورها نبود بلکه قهرمان ما در برابر تروریسم بوده است.
حال، مقامات امریکایی چارهای جز دروغ پراکنی ندارند. آنها وقتی که دست به جنایت و ترور میزنند بنا به وحشتی که از تبعات آن دارند، مجبور هستند که برای اقناع افکار عمومی، مطالب بیاساسی را ارائه کنند تا جلوی نگرانیهای آنان را بگیرند. چرا که تبعات تصمیمات وحشیانه و جنایتکارانه دولت امریکا را مردم این کشور خواهند پرداخت.
برای ایران، برای حاج قاسم
سیدشهابالدین طباطبایی
فعال سیاسی اصلاحطلب
ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی بهعنوان اقدامی تروریستی از جانب دولت ایالات متحده به سیاهه دشمنیهای امریکا با مردم ایران اضافه شد. مورخان فارغ از دوستی یا دشمنی با ایران، جمعه سیزده دی ماه نودوهشت را چنین به یاد آیندگان میآورند: «حمله تروریستی امریکا به عالیرتبهترین مقام رسمی نظامی ایران»، چنانچه کودتای ضد مردمی بیستوهشت مرداد سیودو یا قتل عام دویست و نود مسافر بیگناه هواپیمای ایرانایر در سال شصتوهفت در تاریخ ثبت شده است.
شهید سپهبد قاسم سلیمانی، نظامی حرفهای و متعهد به دفاع از کشورش در برابر هر تهدید خارجی بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه داخلی بود. حاج قاسم سلیمانی در نبرد با دشمن و دفاع از مرزهای کشور، ایران را فارغ از جناح بندیها و گرایشها و اعتقادات مردم برای همه ایرانیان امن و آرام میخواست. او از دلبستگیهای مرسوم و منافع و مواهبی مشابه آنچه نصیب بعضی همرزمان سابقش شده گذشت تا ما به دلمشغولیها و زندگی و روزمرگی هایمان برسیم. حاج قاسم جنگید تا ما در ایرانِ در امان مانده از خشم و تعصب داعش، گاهی بر سر تعصبهای بیهوده خشممان را بر سرهم بریزیم. ایرانی که او زندگی و جانش را فدایش کرد کجاست؟ همان جایی است که با همه کاستیها و خطاهای دولتمردانش، هنوز و همیشه کشورمان است، ایران جایی است که فارغ از تقسیم بندیهای خودی و غیر خودی، همیشه خود را متعلق به آن میدانیم، ایران هنوز برای همه کسانی که بیتوجه به گذشته و آنچه بر آنان گذشته برای حال و آیندهاش نگران و دلسوزند و ارزش فداکاری و ماندن دارد.
و البته ایران جایی است که خیلی از آنها که به هردلیل ترکش کردهاند یا به آن پشت کردهاند هنوز هم شبها چشمهای بیخوابشان را به یادش و در غربتش تر میکنند، حتی اگر صبحش معدودی از آنها امثال مرا متهم به سازش یا ابتلا به سندروم استکهلم کرده باشند! که البته متهم شدن به سندروم استکهلم را با جان و دل میپذیرم و بر سر اعتقادم میمانم تا خدای نکرده به سندروم واشینگتن یا بدتر از آن سرطانِ بیوطنی مبتلا نشوم. ایران جایی است که همه آنها که دل در گرو ایران مقتدر و عزتمند دارند به بهانه شهادت حاج قاسم دوباره نقطهای مشترک یافتند، با هر دیدگاه و گرایشی و این همه نه به خاطر منافع شخصی که برای نشان دادن قدرشناسی از نگاهبانان امنیت ملی و به نمایش گذاشتن اوج همبستگی ملی در کنار موضع رسمی حاکمیت گرد آمدند. اصلاً ایران همان جایی است که حاج قاسم ترسیم کرده بود و برای امنیت و استقلالش میجنگید، ایران همان جایی است که او همه دختران و پسران جوانش را بچههای خودش میدانست.جای افسوس گاهی آنقدر با هم غریبه شدهایم که جمع شدنمان حول یک نقطه مشترک حتی خودمان را حیرت زده میکند و جای امیدواری که هنوز میتوانیم جمع شویم تا بدخواهان ایران را بهت زده و عصبانی کنیم.
معتقدم همانقدر که دادن پاسخی مقتدرانه و درخور جنایت امریکا مطالبه ایرانیان است، بیشک انسجام و مدارا و به رسمیت شناختن و آزاد بودن دیدگاههای منتقد و جمع و نزدیک کردن همه نیروهای دلسوز و معتقد به منافع ملی و جمهوری اسلامی مردم شادکن خواهد بود. مردمی که نشان دادهاند در همه مواقع حساس با وجود برخی بیمهریها و بیتوجهیها همیشه پای کشور و حفظ نظام محکم ایستادهاند. همان منافع ملی که حاج قاسم برای حفظش جانش را فدا کرد. همچنانکه برای پاسخ محکم و سخت به امریکا منتظر و پشتیبان تصمیم حاکمیت هستیم برای زمینهسازی انسجام و مدارای بیشتر در داخل و دلجویی از مردم نجیب و محروم نیز انتظار میکشیم.
حفظ این انسجام ملی و سرمایه اجتماعی مهمترین گام برای پاسداشت آن چیزی است که سپهبد سلیمانی در حیات و شهادتش بهدنبال آن بود: «منافع ملی».
فعال سیاسی اصلاحطلب
ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی بهعنوان اقدامی تروریستی از جانب دولت ایالات متحده به سیاهه دشمنیهای امریکا با مردم ایران اضافه شد. مورخان فارغ از دوستی یا دشمنی با ایران، جمعه سیزده دی ماه نودوهشت را چنین به یاد آیندگان میآورند: «حمله تروریستی امریکا به عالیرتبهترین مقام رسمی نظامی ایران»، چنانچه کودتای ضد مردمی بیستوهشت مرداد سیودو یا قتل عام دویست و نود مسافر بیگناه هواپیمای ایرانایر در سال شصتوهفت در تاریخ ثبت شده است.
شهید سپهبد قاسم سلیمانی، نظامی حرفهای و متعهد به دفاع از کشورش در برابر هر تهدید خارجی بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه داخلی بود. حاج قاسم سلیمانی در نبرد با دشمن و دفاع از مرزهای کشور، ایران را فارغ از جناح بندیها و گرایشها و اعتقادات مردم برای همه ایرانیان امن و آرام میخواست. او از دلبستگیهای مرسوم و منافع و مواهبی مشابه آنچه نصیب بعضی همرزمان سابقش شده گذشت تا ما به دلمشغولیها و زندگی و روزمرگی هایمان برسیم. حاج قاسم جنگید تا ما در ایرانِ در امان مانده از خشم و تعصب داعش، گاهی بر سر تعصبهای بیهوده خشممان را بر سرهم بریزیم. ایرانی که او زندگی و جانش را فدایش کرد کجاست؟ همان جایی است که با همه کاستیها و خطاهای دولتمردانش، هنوز و همیشه کشورمان است، ایران جایی است که فارغ از تقسیم بندیهای خودی و غیر خودی، همیشه خود را متعلق به آن میدانیم، ایران هنوز برای همه کسانی که بیتوجه به گذشته و آنچه بر آنان گذشته برای حال و آیندهاش نگران و دلسوزند و ارزش فداکاری و ماندن دارد.
و البته ایران جایی است که خیلی از آنها که به هردلیل ترکش کردهاند یا به آن پشت کردهاند هنوز هم شبها چشمهای بیخوابشان را به یادش و در غربتش تر میکنند، حتی اگر صبحش معدودی از آنها امثال مرا متهم به سازش یا ابتلا به سندروم استکهلم کرده باشند! که البته متهم شدن به سندروم استکهلم را با جان و دل میپذیرم و بر سر اعتقادم میمانم تا خدای نکرده به سندروم واشینگتن یا بدتر از آن سرطانِ بیوطنی مبتلا نشوم. ایران جایی است که همه آنها که دل در گرو ایران مقتدر و عزتمند دارند به بهانه شهادت حاج قاسم دوباره نقطهای مشترک یافتند، با هر دیدگاه و گرایشی و این همه نه به خاطر منافع شخصی که برای نشان دادن قدرشناسی از نگاهبانان امنیت ملی و به نمایش گذاشتن اوج همبستگی ملی در کنار موضع رسمی حاکمیت گرد آمدند. اصلاً ایران همان جایی است که حاج قاسم ترسیم کرده بود و برای امنیت و استقلالش میجنگید، ایران همان جایی است که او همه دختران و پسران جوانش را بچههای خودش میدانست.جای افسوس گاهی آنقدر با هم غریبه شدهایم که جمع شدنمان حول یک نقطه مشترک حتی خودمان را حیرت زده میکند و جای امیدواری که هنوز میتوانیم جمع شویم تا بدخواهان ایران را بهت زده و عصبانی کنیم.
معتقدم همانقدر که دادن پاسخی مقتدرانه و درخور جنایت امریکا مطالبه ایرانیان است، بیشک انسجام و مدارا و به رسمیت شناختن و آزاد بودن دیدگاههای منتقد و جمع و نزدیک کردن همه نیروهای دلسوز و معتقد به منافع ملی و جمهوری اسلامی مردم شادکن خواهد بود. مردمی که نشان دادهاند در همه مواقع حساس با وجود برخی بیمهریها و بیتوجهیها همیشه پای کشور و حفظ نظام محکم ایستادهاند. همان منافع ملی که حاج قاسم برای حفظش جانش را فدا کرد. همچنانکه برای پاسخ محکم و سخت به امریکا منتظر و پشتیبان تصمیم حاکمیت هستیم برای زمینهسازی انسجام و مدارای بیشتر در داخل و دلجویی از مردم نجیب و محروم نیز انتظار میکشیم.
حفظ این انسجام ملی و سرمایه اجتماعی مهمترین گام برای پاسداشت آن چیزی است که سپهبد سلیمانی در حیات و شهادتش بهدنبال آن بود: «منافع ملی».
اسطورهها نمیمیرند بلکه تکثیر میشوند و زنده میکنند
بهمن نامور مطلق
استاد دانشگاه شهید بهشتی
سلیمانی نشان داد که جهان از اسطوره تهی نشده است. او اسطورهای در میان مردم عادی بود و هیچگاه مردمی بودنش را فراموش نکرد. شهادت سلیمانی موجب شد تا چهره کریه استکبار عیانتر از هر زمانی برملا گردد و همه را به موضعگیری وادارد. او مانند آینهای است که همه با شفافیت هر چه بیشتر نهاد خویش را در آن نظاره میکنند. شهادت رازیست که پیروان حسین (ع) بهتر از هر کسی میشناسند. آنهایی که سلیمانی را شهید کردند از اسرار شهادت ناآگاهند. خون سلیمانی بر زمین نریخته است بلکه در رگهای جوانان جاری شده است. خون سلیمانی خونها را به جوش میآورد. این سنت تاریخ است که اسطورهها نمیمیرند بلکه تکثیر میشوند و زنده میکنند. بیتردید خون این شهید هزاران جوان را زندهتر و پویا میکند.شهادت سلیمانی گفتمان تازهای را در کشور ایجاد میکند که بر همه واجب است از آن صیانت کنند. از مهمترین ویژگی او فراجناحی و مردمی بودنش بود. مسئولان امر به جوانان و مردم رسیدگی کنند و از امانتهایی که در اختیارشان گذارده شده است به عدالت حفاظت نمایند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی
سلیمانی نشان داد که جهان از اسطوره تهی نشده است. او اسطورهای در میان مردم عادی بود و هیچگاه مردمی بودنش را فراموش نکرد. شهادت سلیمانی موجب شد تا چهره کریه استکبار عیانتر از هر زمانی برملا گردد و همه را به موضعگیری وادارد. او مانند آینهای است که همه با شفافیت هر چه بیشتر نهاد خویش را در آن نظاره میکنند. شهادت رازیست که پیروان حسین (ع) بهتر از هر کسی میشناسند. آنهایی که سلیمانی را شهید کردند از اسرار شهادت ناآگاهند. خون سلیمانی بر زمین نریخته است بلکه در رگهای جوانان جاری شده است. خون سلیمانی خونها را به جوش میآورد. این سنت تاریخ است که اسطورهها نمیمیرند بلکه تکثیر میشوند و زنده میکنند. بیتردید خون این شهید هزاران جوان را زندهتر و پویا میکند.شهادت سلیمانی گفتمان تازهای را در کشور ایجاد میکند که بر همه واجب است از آن صیانت کنند. از مهمترین ویژگی او فراجناحی و مردمی بودنش بود. مسئولان امر به جوانان و مردم رسیدگی کنند و از امانتهایی که در اختیارشان گذارده شده است به عدالت حفاظت نمایند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
ایران داغدارآماده استقبال از سردار
-
بدرقه باشکوه در عراق
-
بازارسهام بزودی متعادل میشود
-
سالمندان ایرانی هزینهای به اقتصاد تحمیل نمیکنند
-
ما شانس اول صعود به المپیک هستیم
-
امریکا هزینه سنگینی پرداخت خواهد کرد
-
هراس از <سلیمانی شهید>
-
این اسامی را به خاطر بسپارید
-
ممنوعیت پیمانکاران در به کارگیری کودکان زباله گرد
-
بررسی لایحه سهمیههابهکنکور 99 نمی رسد
-
ضربه 78میلیارد دلاری اخبار جعلی به پیکر اقتصاد جهان
-
فانوس انزلی پیدا نیست
-
دروغپراکنی به قصد اقناع افکار عمومی
-
برای ایران، برای حاج قاسم
-
اسطورهها نمیمیرند بلکه تکثیر میشوند و زنده میکنند
اخبارایران آنلاین